هشدار: این مطلب حاوی اسپویلر برای قسمت نهم فصل دوم سریال سیلو است.
طبق خلاصه داستان، قرار بود در این قسمت شاهد برخی رازها و حقایق باشیم، و همینطور هم شد. در چندین خط داستانی، ما حقایق مختلفی را کشف کردیم. جولیت چیزهای بیشتری درباره «سولو» فهمید، لوکاس اطلاعات بیشتری درباره سیلو به دست آورد و ناکس خائن را شناسایی کرد.
برنارد در قسمت نهم فصل دوم سیلو بیلینگز را از دست میدهد
در خط داستانیای که چندان تعجببرانگیز نبود، بیلینگز مشخص کرد که با گروه مکانیک همکاری کرده است. همسرش نمیتواند بفهمد چرا داشتن چیز سادهای مثل جزوهای که نشان میدهد دنیا قبلاً چگونه بوده، اینقدر غیرقانونی است. مخفی کردن این گذشته هیچ منطقی ندارد و این موضوع باعث میشود بیلینگز همهچیز را زیر سوال ببرد.
جولیت به او کمک کرد تا بفهمد که تبعیت کورکورانه از «پیمان» کار درستی نیست. بله گفتن به همه چیز ممکن است باعث ارتقای او شود، اما نه به نفع سیلو است و نه جهان بهطور کلی. حالا سوال این است که آیا او آنقدر سادهلوح خواهد بود که بخواهد درِ جهان خارج را باز کند؟ سوالاتی درباره این مطرح است که آیا جهان خارج همانقدر سمی است که صفحههای نمایش نشان میدهند؟ این همان چیزی است که بسیاری از افراد را در موقعیتهای مرگبار قرار داده است.
بیلینگز میداند که باید بفهمد آیا افراد دیگری در بالا هستند که مانند او فکر میکنند. ناکس و شرلی اشاره میکنند که کامیل سیمز میتواند فرد مناسبی برای مراجعه باشد. تنها راه رسیدن به او، از طریق همسرش است. اما آیا میتوان به او اعتماد کرد؟ اکنون میدانیم که او و کامیل در حال بازی دوطرفه هستند. اما در حال حاضر او فکر میکند کدام طرف برنده خواهد شد؟
ناکس خائن را کشف میکند
ناکس نزد واکر میرود و میگوید که هویت خائن را کشف کرده است. به نظر میرسد او بیشتر از آنچه که میگوید، میداند. او پیامی به واکر میدهد تا به برنارد منتقل کند و روشن میکند که واکر را برای کاری که مجبور به انجام آن شده سرزنش نمیکند.
اگر بین خطوط را بخوانید، میبینید که ناکس به واکر چیزی میگوید که اگر واکر باهوش باشد، متوجه خواهد شد. مادر تدی خائن نیست و ناکس این را میداند. او فقط نیاز داشت پیامی به واکر برساند که نشان دهد او همهچیز را فهمیده و درک میکند.
آیا برنامه مربوط به باروت واقعاً اجرایی خواهد شد؟ این احتمالاً راهی برای به دام انداختن نیروهای برنارد بهگونهای است که به نفع مکانیک باشد. من عاشق این هستم که میبینیم ناکـس از خائن عصبانی نیست. او کاملاً درک میکند چرا مردم دست به چنین کارهایی میزنند، اما همچنین میداند چطور باید بازی برنارد را به روش خودش انجام دهد. دلیل اینکه او مدتها رئیس مکانیک بوده همین است!
لوکاس پاسخهایی که به دنبالش بوده را دریافت میکند
بعد از یک فصل تلاش برای رمزگشایی، لوکاس بالاخره به برخی پاسخها دست پیدا میکند. ابتدا فکر میکند که رمز را کشف کرده است. او متوجه میشود این رمز درباره ۵۰ سیلوی دیگر است. برنارد روشن میکند که همه رؤسای IT از حقیقت تعداد سیلوها آگاه میشوند—و در واقع ۵۱ سیلو وجود دارد. این نشان میدهد که چیزی بزرگتر در جریان است. به نظر من این موضوع زمینهای برای افشاگری ارتباط صدایی که از در شنیده میشود، فراهم میکند.
لوکاس به نسخه کویین از «پیمان» بازمیگردد و متوجه میشود که رمز بیشتری از آنچه فکر میکرد وجود دارد.
یک تونل در اعماق پایینی سیلو (Down Deep) وجود دارد و او باید به آنجا برود. از آنجا که برنارد به شدت مشغول زیر نظر گرفتن واکر است، لوکاس باید بهتنهایی اوضاع را مدیریت کند. این احتمالاً بهترین گزینه برای کل سیلو هم هست. اگر برنارد تمام رمز را کشف کند، قطعاً لوکاس را میکشد و این راز را برای همیشه مخفی نگه میدارد.
هنوز نمیتوانم کاملاً از برنارد متنفر باشم. او فکر میکند که کار درستی برای حفظ امنیت کل سیلو انجام میدهد. او حقیقت سیلوها را میداند و از شخص دیگری دستور میگیرد. سیمز روشن میکند که شخصی هست که به او دستور میدهد این موضوع قطعی است. آیا این باعث میشود او را دوست داشته باشم؟ نه، اما میتوانم او را درک کنم.
البته، اگر یک سریال تلویزیونی وضعیت موجود را حفظ کند، هیجانانگیز نخواهد بود. ما نیاز به دیدن شورش داریم و این یعنی دنبال کردن لوکاس به عمق پایینی سیلو، جایی که او شرلی را متقاعد میکند به او کمک کند تا بفهمد در اعماق آب چه چیزی وجود دارد که هیچکس جرأت نکرده به آن وارد شود.
خب، دیگرانی هم بودهاند که وارد آن شدهاند. سالوادور کویین، مری میدوز، و جورج ویلکینز تونلی را در پایینترین نقطه سیلو پیدا کردهاند. آن صدای مرموز از در لوکاس را در آنجا میبیند و با نوری به سمت او میتابد تا بپرسد که چرا آنجا آمده است. اگر لوکاس چیزی به کسی بگوید، کل سیلو نابود خواهد شد. با توجه به اینکه آن صدا نمیدانست لوکاس در حال کشف تونل است، به نظر میرسد که دوربینهای دیگری وجود ندارد. بنابراین، چطور آن صدا میتواند بفهمد اگر لوکاس اطلاعاتش را به شرلی یا بیلینگز منتقل کند؟
لوکاس به مادرش میگوید که وقتی جولیت از او کمک خواست، او یک ترسو بود. حالا چطور؟ آیا او حاضر است ریسک کند که صدای مرموز تهدیدش را برای نابودی سیلو عملی کند، یا تصمیم دارد بفهمد پشت در تونل چه چیزی قرار دارد؟
جولیت چیزهای بیشتری درباره سیلو ۱۷ میآموزد
ما تاکنون فقط آنچه را که سولو درباره شورش سیلو ۱۷ گفته بود میدانستیم. همیشه فکر کردهام وضعیت اجساد نشان میدهد که شورش این سیلو چه مدت پیش اتفاق افتاده است. مشخص است که این اتفاق چندین دهه پیش رخ داده و جولیت بالاخره اطلاعات بیشتری به دست میآورد.
نوجوانانی که او پیدا کرده بود در ابتدا قصد حمله داشتند، اما متوجه شدند که جولیت میتواند آنها را به در برساند. این چیزی است که آنها واقعاً میخواهند. آنها به غذا نیاز دارند. آنها مدتهاست که زنده ماندهاند، اما فقط مسئله زمان است تا هر چه دارند تمام شود. نمیتوانم آنها را برای اینکه میخواستند سولو و سپس جولیت را بکشند سرزنش کنم. سولو بهوضوح به آنها آسیبی رسانده است و علاوه بر این، او یک دهان اضافی برای غذا خوردن است و همینطور جولیت.
جولیت هنگام جستجوی رمز بیشتر و بیشتر متوجه میشود که آنچه سولو به او گفته تمام حقیقت نیست. اما سولو دروغ نگفته است. سالهای تنهایی باعث شده که او به داستانهایی که فکر میکند به یاد میآورد باور پیدا کند. او همچنین آنچه را واقعاً اتفاق افتاده پوشانده، چرا که فکر میکند آن زمان برای نجات مردم، بیش از حد ترسو بوده است.
جولیت متوجه میشود که سولو در زمان شورش فقط یک کودک بوده است. نوجوانانی که اکنون داریم حتی متولد نشده بودند. والدینشان فقط نوزاد بودند. این شورش حداقل ۳۰ سال پیش رخ داده است، شاید حتی ۴۰ سال پیش. سولو تمام این مدت با یاد پدرش که به خاطر اینکه اجازه ورود کلانتر به در را نداد، تیر خورده بود، تنها بوده است.
سولو در آن لحظه کاری اشتباه انجام نداده بود. پدرش گفته بود در را به روی هیچکس باز نکند، و این برای محافظت از پسرش بود. او میدانست که باقی سیلو با سولو چه خواهند کرد.
آیا او حق داشت دو نفری که به در رسیدند را بکشد؟ خب، این یک دفاع از خود بود. آنها والدین دو نفر از نوجوانان بودند و رمز در را پیدا کرده بودند. آنها وقتی سولو خواب بود وارد شدند و به نظر میرسد که به او شلیک کردند. سولو توانست آنها را بین دو در در گیر بیندازد و درها را قفل کند تا هوای آنجا تمام شود و آنها خفه شوند. سولو ترسیده بود. این مردی است که دههها هیچ تماسی با افراد دیگر نداشته است. او هنوز ذهن یک کودک را دارد. نمیتوانیم او را برای اقداماتی که انجام داده سرزنش کنیم.
اما حالا او یک گروه دارد. اکنون این گروه به در دسترسی دارند. این یک فرصت است که بتوانند زنده بمانند. برای تکمیل همه چیز، جولیت یک لباس دیگر پیدا کرد. رؤسای IT در سیلوهایشان یک لباس دارند تا اگر لازم باشد، بتوانند به بیرون بروند. اما جولیت نرفت. او بهراحتی میتوانست برود، اما تصمیم گرفت بماند. به همان اندازه که باید به سیلوی خودش کمک کند، افرادی هم اینجا هستند که به کمکش نیاز دارند. علاوه بر این، مکانی برای سیلوی خودش دارد که در صورت نیاز به آنجا بروند. جولیت آیندهنگری دارد، اما او همچنین قلبی مهربان دارد، و این را در پایان این اپیزود میبینیم.
در مجموع، این قسمت قطعاً سرعت وقایع را افزایش داده است. ما پاسخهایی را که تمام فصل به دنبالشان بودیم به دست آوردهایم و اکنون وقت آن است که جنگ و شورش در فینال فصل دوم آغاز شود. آیا فکر میکنم که میتوانستیم نوجوانان را کمی زودتر در این فصل ببینیم؟ قطعاً، اما این باعث نمیشود که برای فینال فصل هیجانزده نباشم.
سیلو هر جمعه از Apple TV+ پخش میشود.
نقدی از الکساندریا اینگهم از سایت شواسناب