سریال آخرین بازمانده از ما (The Last of us) ترکیبی از ژانرهای درام، وحشت و اکشن است که با دقتی خاص به جزئیات داستان و شخصیتها پرداخته است. از دیگر نقاط قوت آن، طراحی تولید فوقالعاده و بازیهای بینظیر بازیگران است که باعث شده این اقتباس تلویزیونی از بازی ویدیویی موفق به یکی از سریالهای مورد انتظار سال تبدیل شود. آخرین بازمانده از ما نه تنها برای علاقهمندان به بازی، بلکه برای همه مخاطبان تلویزیونی جذاب و تماشایی است.
در ادامه سه نقد مختلف از فصل اول سریال آخرین بازمانده از ما را که ترجمه کردهایم را میخوانیم.
نقد سریال آخرین بازمانده از ما، یکی از بهترین سریالهای تلویزیونی امسال
نقدی از ربکا نیکلسون از سایت گاردین
این درام دلخراش که در ایالات متحدهای پر از زامبیها رخ میدهد، ترکیبی فوقالعاده از وحشت و احساس است و بازیگران آن نیز به طور کامل بینقص هستند.
اگر تهدیدی که وجود انسانها را در معرض خطر قرار میداد یک ویروس شبیه به آنفولانزا نبود، بلکه قارچی انگلی بود که با افزایش دما تکامل پیدا کرده و میزبانهای خود را از مورچهها به انسانها تغییر میداد؟ این فرضیه وحشتناک، پایه و اساس سریال آخرین بازمانده از ما است؛ یک درام پساآخرالزمانی که در دنیای تلویزیون پر از سناریوهای پایان جهان قرار دارد و به همین دلایل کاملاً قابل فهم است. با اینکه شباهتهایش به زامبیها بلافاصله آن را با سریال «مردگان متحرک» مقایسه میکند، اما قلب تپنده آخرین بازمانده از ما بیشتر به سریال پساآخرالزمانی ایستگاه یازده با ریتمی مدیتاتیو و شگفتآور پایدار شبیه است.
بسیار درباره منشأ این سریال بهعنوان یک بازی ویدیویی صحبت شده است، تا حدی به این دلیل که منبع اصلی آن به نظر میرسید بهترین فرصت برای یک انتقال موفق از کنسول به صفحه تلویزیون باشد. این سریال توسط خالق بازی، نیل دراکمن و مدیر اجرایی سریال «چرنوبیل»، کریگ مازین، اقتباس شده است؛ ترکیبی که نشان میداد ممکن است روند معمول بازسازی بازیهای ویدیویی در قالب دیگری را تغییر دهد. (حتی پس از گذشت سی سال، فیلم «سوپر ماریو بروس» همچنان بهعنوان یک مثال هشداردهنده یاد میشود.)
اما بازیهای آخرین بازمانده از ما بیش از یک الگوی سبک ارائه میدهند. آنها تکاندهنده، احساسی و عمیق هستند و در عین حال پر از صحنههای اکشن. افرادی که با این بازی آشنا هستند، میتوانند صحنهها، مکانها و حتی دیالوگهای آشنایی را در سریال ببینند. این اقتباس منبع اصلی خود را بازآفرینی نمیکند، اما چرا باید این کار را بکند وقتی که منبع اصلی تا این حد کامل بوده است؟
با این حال، کسانی که با بازی آشنایی ندارند نیز میتوانند با اطمینان وارد این جهان شوند. سریال با نمایش فرضیه قارچ انگلی بهعنوان یک بحث تئوری در یک تاکشو در دهه ۱۹۶۰ آغاز میشود، و سپس به سال ۲۰۰۳ منتقل میشود، زمانی که بدترین سناریو ممکن با سرعت جامعه را از هم میپاشد. برای حدود نیم ساعت اول، این سریال مانند یک فیلم فاجعه خودکفا است که مرا به یاد فیلمهای پایانزمانی دهه ۹۰ مانند «برخورد عمیق»، «آرماگدون» و «۱۲ میمون» میاندازد. سپس بار دیگر تغییر میکند و به سال ۲۰۲۳ و پیامدهای آن میرسد. بقایای جامعه در دست یک رژیم نظامی استبدادی است که با گروههای شورشی که بهعنوان تروریست شناخته میشوند مبارزه میکند، و اوضاع بهشدت تیره و تار است.
پدرو پاسکال در نقش جوئل، پیمانکار ساختمانی اهل تگزاس در دهه ۵۰ زندگیاش را بازی میکند که در منطقه قرنطینه بوستون نیمهغریبهای است و در آنجا کارهای سخت و تعمیرات انجام میدهد و یک بازار سیاه پنهانی دارد. زندگی سخت و بیرحم است. در نهایت، او با الی (بلا رمزی، دیگر بازیگر سابق بازی تاج و تخت)، دختری ۱۴ ساله ملاقات میکند که باید او را به سمت غرب، در میان ایالات متحده ویرانشده، حمل کند. ممکن است او همان نجاتدهندهای باشد که جهان به دنبال آن است.
سریال آخرین بازمانده از ما خشن و اندوهناک است. جهانی را نشان میدهد که در آن مردم برای بقا تلاش میکنند، با درجات مختلفی از وحشت؛ گاهی اوقات مواجهه با افراد آلوده که سریع حرکت میکنند و قارچ از آنها آویزان است، حتی به نظر نمیرسد بدترین چیزی باشد که میتواند اتفاق بیفتد. در قسمتهای بعدی سریال، در یکی از وحشتناکترین اپیزودها، مردان، نه هیولاها، نشان میدهند که قادر به اعمال بیرحمیهایی هستند که فراتر از حملات ناراحتکننده زامبیها است.
با این حال، سریال موفق میشود در میان خرابهها انسانیت را پیدا کند، و همین باعث میشود که ارزش این سختیها را داشته باشد. بازی پدرو پاسکال عالی است، اما بازی بلا رمزی فوقالعاده است. او بامزه، تندخو و تیزبین است و همچنان حالتی از فیزیک بدنی نوجوانی را حفظ میکند. بازی او آنقدر طبیعی و باورپذیر است که اصلاً به نظر نمیرسد که در حال بازی کردن است. تماشای توسعه و تعمیق رابطه این دو شخصیت بهشدت دلخراش است. این واقعیت که سریال موفق میشود رویکردی احساسی اتخاذ نکند و با این حال، چنین احساسی را پیدا کند، یک دستاورد واقعی است.
با این حال، سریال آخرین بازمانده از ما فراتر از جوئل و الی است و آنقدر اعتماد بهنفس دارد که آنها را برای مدت طولانی در برخی از قسمتها کنار بگذارد. در قسمت سوم، که تقریباً به اندازه یک فیلم طولانی است، بهندرت دو شخصیت اصلی را میبینیم. در عوض، تمرکز بر روی بقاگرایی به نام بیل (نیک آفرمن، که نوعی ران سوانسون با دکترای شعر را بازی میکند) و رابطه جدیدش با هنرمندی به نام فرانک (موری بارتلت از سریال نیلوفر سفید) است. این اپیزود یک انحراف زیبا به دنیای وسیعتر است؛ همانطور که بسیاری از منتقدان قبلاً گفتهاند، این احتمالاً یکی از بهترین اپیزودهای تلویزیونی است که امسال خواهید دید.
اگرچه داستانهای کوچکتر ممکن است به آن سطح نرسند، اما دامنه سریال را گسترش داده و درک ما را غنیتر میکنند. ملانی لینسکی بهعنوان رهبر یک گروه شورشی در کانزاس سیتی ظاهر میشود، جایی که با یک مرد جوان که با برادر کوچکترش فرار میکند نیز آشنا میشویم. میبینیم که چگونه الی به جایی که اکنون هست رسیده است، در اپیزودی که با نوستالژی آکنده است، و تلاشها برای ایجاد آرمانشهرها را در محیطی میبینیم که بهطور کامل دیستوپیایی است. در گوشههای کوچک، جرأت میکند که امید داشته باشد. من تعادل میان وحشت و احساس آن را دوست داشتم. سریال زیر پوست میرود و از آنجا بیرون نمیرود.1The Guardian – The Last of Us review – one of the finest TV shows you will see this year
سریال آخرین بازمانده از ما توسط HBO به طرز شگفتانگیزی خوب ساخته شده، اما چیزی کم دارد
نقدی از جودی برمن از مجله تایم
در یکی از صحنههای ابتدایی قسمت دوم سریال پساآخرالزمانی آخرین بازمانده از ما، یک استاد قارچشناسی در حال خوردن ناهار در رستورانی در جاکارتا است که ناگهان توسط دو افسر نظامی برده میشود. او به یک آزمایشگاه دولتی منتقل میشود و جسد یک کارگر کارخانه را بررسی میکند که بدنش اکنون میزبان یک قارچ مرگبار و خونخوار است.
زمانی که میفهمد منبع گاز انسانی که باعث عفونت این زن شده، ناشناخته است، دانشمند شروع به لرزیدن میکند و فنجان چای در دستش بر روی نعلبکی میلرزد. یکی از افسران از او میخواهد به ساخت دارو یا واکسن کمک کند، اما او میداند که درمانی ممکن نیست. این استاد با وقار پیشنهاد میدهد که برای نجات بشریت باید تمام شهر و ساکنانش بمباران شوند.
این یکی از لحظات ترسناک متعدد در یک سریال است که در ۱۵ ژانویه پخش میشود و جو غالب آن تنشآور، اندوهگین و آزاردهنده است. در حالی که تقریباً تمام ماجراهای سریال آخرین بازمانده از ما در نیمکره دیگری از جهان، یعنی ایالات متحده، اتفاق میافتد، تجویز کشنده استاد، لحن داستانی را تعیین میکند که شخصیتهای آن همواره مجبورند بین حفاظت از خود و عزیزانشان و انجام قربانیهای وجودی برای خیر جامعهای که به طاعون آلوده شده، انتخاب کنند.
سریال آخرین بازمانده از ما بر اساس مجموعه بازیهای ویدئویی تحسینشده ساخته شده و توسط خالق بازی، نیل دراکمن، و خالق «چرنوبیل»، کریگ مازین، تولید شده است. این نمایش به طور متناوب زیبا و دلخراش، خشن و گرم است. از اجراها تا داستانگویی و عناصر زیباییشناختی، این یک اقتباس فوقالعاده است. اما همچنین از بینندگان میخواهد که حجم زیادی از رنج انسانی را بدون گفتن چیز جدیدی که قبلاً در نمایشهای مشابه نشنیدهاند، جذب کنند.
طرح داستان پیکرهای از روایتهای آشنا در مورد بقا پس از آخرالزمان است، هرچند که خیلی شبیه به هیچ یک از پیشینیان خاص نیست. در سال ۲۰۰۳ با واقعیت جایگزین، تغییرات اقلیمی باعث جهش در قارچ ترسناک سرچماقی میشود که به آن اجازه میدهد بدن انسان را تسخیر کند و در واقع قربانیانش را به زامبیهای مرگبار تبدیل کند. در عرض یک هفته از کشف آن در اندونزی، این بیماری که مغز را تسخیر میکند، به سرعت در سراسر جهان گسترش مییابد و باعث آشوب، خشونت، فروپاشی جامعه و مرگ اکثریت انسانها میشود. میدانید ماجرا چیست: یک دقیقه صدای آمبولانسها باعث نگرانی اندکی است؛ دقیقه بعد مردم با هیولاهای قارچی که روزی همسایگانشان بودند، میجنگند.
اگرچه ما یکی از دو شخصیت اصلی سریال آخرین بازمانده از ما، پیمانکار و پدر مجردی به نام جوئل (پدرو پاسکال) را درست قبل از اینکه قارچ سرچماقی ایالت زادگاهش، تگزاس، را ویران کند، ملاقات میکنیم، بیشتر سریال ۲۰ سال بعد اتفاق میافتد. جوئل به بوستون میرسد، جایی که او و شریکش تِس (آنا ترو) به عنوان قاچاقچی کار میکنند، یک شغل خطرناک در یک شهر ویران و محصور شده که تحت کنترل دولت نظامی، فدرا، است که حتی کوچکترین جنایتکاران را به اعدام عمومی محکوم میکند.
این زوج بهطور طبیعی نجاتیافتگان غیرسیاسی هستند و در حال آمادهسازی برای سفری پرخطر به وایومینگ هستند تا برادر ایدهگرای جوئل به نام تامی (گابریل لونا) را پیدا کنند، وقتی در دسیسههای یک گروه شورشی مومن و مسلح، آتشپارهها، درگیر میشوند. رهبر این گروه، مارلین (مرل داندریج)، با آنها توافق میکند که یک زن جوان را همراهی کنند که ممکن است کلید آینده بشریت باشد.
الی ۱۴ ساله (بلا رمزی) یک یتیم سرسخت است که یک راز شگفتانگیز دارد: او تا جایی که کسی میداند، تنها کسی است که توسط زامبی گاز گرفته شده و آلوده نشده است. اگر او بتواند به یک آزمایشگاه در غرب برسد، جایی که دانشمندان فایرفلای در حال انجام تحقیقات هستند، ممکن است بتواند به توسعه درمانی که غیرممکن به نظر میرسید، کمک کند. اما سفر آسان نخواهد بود؛ شبکههای قارچهای مرده هنوز در انتظار خون تازه هستند و انسانهایی که افرادی بسیار بیرحم هستند. اوضاع را بیشتر پیچیده میکند، رابطه شکننده الی با جوئل در آخرین بازمانده از ما است که از زمان از دست دادن دختری به سن او در سال ۲۰۰۳ سخت و زبر شده است.
در حین سفر به سمت غرب، با پیروی از مسیری که بسیار نزدیک به بازی است، دراکمن و مازین فضایی برای روایت داستانهای افرادی که قهرمانان ما با آنها روبرو میشوند، ایجاد میکنند. یک جامعه مسکونی ایدئال و یک فرقه مسیحی در آستانه گرسنگی وجود دارد. هرچه این انحرافات به شخصیتهای فردی نزدیکتر میشوند، کمتر کلیشهای به نظر میرسند.
در کانزاسسیتی، یک رهبر اجتماعی در حال سوگواری (ملانی لینسکی) یک مأموریت سوزاندن برای نابود کردن مردی (لامار جانسون) که به خاطر نجات برادر ناشنوایش (کیوان وودارد) به او خیانت کرده، راهاندازی میکند. یک وینیته تلخ و شیرین که بخش عمدهای از بهترین قسمت این فصل از سریال آخرین بازمانده از ما را تشکیل میدهد، نیک آفرمن را به عنوان یک بقایانگرا که قلعهای نسبتا لوکس برای خود میسازد و سپس بهطور تصادفی فرد مناسبی (موری بارتلت) را برای شریک شدن با او در آنجا به تله میاندازد، به تصویر میکشد.
این داستانهای جانبی به خوبی انتخاب شده و به طرز دلنشینی نوشته شدهاند و واکنش احساسی موثری را به وجود میآورند. (به نالهکنندگان، هشدار داده میشود.) حتی رابطه پدر-فرزندی که ناگزیر بین جوئل و الی شکل میگیرد، به لطف اجراها از کلیشه فراتر میرود. پاسکال، آزاد از ماسک ماندالوریاییاش، زهد و سرسختی جوئل را با نشانههایی از لطافت متعادل میکند؛ میتوانید ببینید که حافظه عضلانی او در حال حفاظت از دخترش فعال میشود، با اینکه او اصرار دارد که الی را صرفاً به عنوان محموله میبیند. رمزی نیز با توصیف حساس شخصیت یتیمش، از نظر روحی متنوع، مملو از شجاعت، سرخوشی، و در عین حال فراتر از سنش بالغ است، ممکن است بزرگترین دارایی سریال باشد.
به طور یکسان چشمگیر است دنیای بصری که دراکمن و مازین از بازی وارد میکنند. این سریال با مشاوره با هنرمندان مفهومی در توسعهدهنده سریال آخرین بازمانده از ما ناتی داگ و با بودجه هنگفتی که بیش از ۱۰۰ میلیون دلار برای فصل هشتقسمتی بوده، پسزمینههای بسیار متفاوتی دارد اما لایهای متمایز از زوال پس از آخرالزمان را به اشتراک میگذارد.
هر بدن آلوده ویژگیهای عجیبی از ترکیب انسان و قارچ را دارد و الگوهایی که قارچ هنگام خزیدن بر روی دیوارها و کفها و مبلمان ایجاد میکند، هم دلربا و هم تهوعآور است. اکنون که آنچه میبینیم در صفحه بزرگ و کوچک به طور ناخودآگاه از اثرات دیجیتالی پر شده، دیدن یک اقتباس از بازی ویدئویی که واقعاً سینمایی است، لذتبخش است؛ ما را در عظمت کوههای پوشیده از برف در یک لحظه و جزئیات کثیف یک مرکز خرید متروکه در لحظه بعد غرق میکند.
سریال آخرین بازمانده از ما به قدری با مهارت، با دقت و با عشق ساخته شده است—گفتن اینکه بهترین اقتباس از یک بازی ویدئویی در تلویزیون است، به معنای کمارزش کردن آن خواهد بود—که وسوسهکننده است که سوالی را که در طول هر قسمت مرا آزار میدهد، نادیده بگیرم: هدف چیست؟ نه اینکه انگیزههای شخصیتها مبهم باشد، یا اینکه معضل مرکزی خود در برابر جامعه به اندازه کافی عمیق بررسی نشده باشد. اما آن تضاد اخلاقی که برای بسیاری از طرفداران بازی تداعیکننده بود، در این رسانه جدید نیست.
در سالهای اخیر درامهای پساآخرالزمانی بسیار زیادی وجود داشته است: مجموعه مردگان متحرک، دندان شیرین، باران، برفسوار، ۱۰۰، و: آخرین مرد. تقریباً همه آنها به مضامین مشابهی اشاره دارند. بهترین نمونهها، مانند «بازماندگان» خود HBO و «ایستگاه یازده» HBO Max، تنها از شما نمیپرسند که آیا پایان بقا یک نفر توجیهکننده روشهاست؛ آنها تصورات منحصر به فردی از معنویت، هنر و عشق را تحت تأثیر آزمون زندگی در دوران پایان دنیا ایجاد میکنند. هر یک میتواند گاهی دلخراش باشد، اما هر دو بینندگان را با ایدههای عمیق درباره معنای انسان بودن در زمانهای پرخطر ترک میکنند.
نمیدانم آیا سریال آخرین بازمانده از ما بینش قابل مقایسهای برای ارائه دارد یا خیر. از آنجا که هرگز بازی را بازی نکردهام، فقط میتوانم تصور کنم که این خلا معنیدار در داستان otherwise robust آن، چیزی است که بازیکنان با تجربیات شبیه به زندگی خود که در واقع نوعی تجربه اول شخص در شخصیتهای جوئل و الی است، پر میکنند.
یک بازی که اخلاقیات شما را مورد سؤال قرار میدهد، بازی است که به شما درباره خودتان آموزش میدهد. در قالب تلویزیونی زیبا و غالباً ویرانگر، اثر آن کمتر روشنگر و بیشتر عذابآور است. هدف چیست از اینکه خود را از طریق این همه رنج غیرمستقیم قرار دهید، زمانی که زندگی روزمره خود به اندازه کافی از حقیقت واقعی رنج میآورد، اگر قرار نیست از طرف دیگر عاقلتر بیرون بیایید؟2Time – HBO’s The Last of Us Adaptation Is Astonishingly Well Made—But Something’s Missing
آخرین بازمانده از ما: اولین سریال بزرگ ۲۰۲۳
نقدی از بردی لنگمن از مجله اسکوئیر
اقتباس HBO از بازی ویدیویی بیرحم و آخرالزمانی، فراتر از بدترین کابوسهای خالقانش میرود.
مدتی است تلاش میکنم جادوی آخرین بازمانده از ما محصول ۲۰۱۳، شاهکار بیرحمانه استودیوی بازیسازی ناتی داگ، را به همکارانم در مجله اسکوئیر توضیح دهم. حس میکنم مانند کسی هستم که با مستی از یک مطلب در ویکیپدیای «مردگان متحرک» میخواند. یک سفر جادهای، اما در دنیای آخرالزمانی. موجوداتی زامبیمانند سر راه قرار دارند.
مردی که نقش پدرانهای دارد، با اکراه کودکی را که با هدیهای ویژه به دنیا آمده، به مکانی میبرد که بشریت را نجات میدهد. این خلاصهای از داستان آخرین بازمانده از ما است. جایی که HBO لعنت به نفرین اقتباسهای بازیهای ویدیویی گفت، آن را به سریالی تلویزیونی تبدیل کرد و اسلات محبوب شبهای یکشنبه خود را برای آن خالی کرد. با توجه به سرمایهگذاری هنگفت HBO در این سریال، حس منفی من نسبت به این اقتباس در حال قویتر شدن بود.
اگر از طرفداران دو بازی آخرین بازمانده از ما هستید (قسمت دوم آن در سال ۲۰۱۷ منتشر شد) یا فقط کنجکاو هستید که چرا پدرو پاسکال و بلا رمزی در تور مطبوعاتی مشترک خود به سر میبرند، نگران نباشید: سریال «آخرین بازمانده از ما» از HBO که در ۱۵ ژانویه منتشر شد، داستان فوقالعادهاش را فراتر از بدترین کابوسهای خالقانش پیش میبرد. با آنکه آزادیهای هوشمندانه و استراتژیکی در اقتباس آن به کار گرفته شده، همچنان به منبع اصلی وفادار است، بدون اینکه دچار وسواس ویرانگر در صرفاً یک اقتباس از بازی ویدیویی بودن شود، همانند فیلم «آنچارتد» با بازی تام هالند. واقعاً، این سریال اولین سریال بزرگ تلویزیونی سال ۲۰۲۳ است.
آخرین بازمانده از ما از لحاظ بصری، در بهترین شکل ممکن، شبیه بازآفرینی صحنه به صحنهای از بازی ویدیویی است. داستان با جول (پدرو پاسکال) و برادرش تامی (گابریل لونا) در روزی که همه چیز به فنا میرود، آغاز میشود. یک بیماری همهگیر جدید ظاهر شده است: انتشار قارچ سرچماقی، که متأسفانه واقعیتی علمی است. قارچ سرچماقی مورچهها را آلوده میکند، در بدن آنها رشد کرده و به مغزشان نفوذ میکند، تا حدی که آنها را به زامبیهای واقعی تبدیل میکند.
اگر بازی ویدیویی به شما کابوس داد، آماده باشید که دیگر خواب نداشته باشید…
در «آخرین بازمانده از ما»، قارچ سرچماقی راهی برای تبدیل انسانها به موجوداتی زامبیمانند و هیولاهای قارچی پیدا میکند. اینجاست که کارگردان سریال، کریگ مازین، فرصتی برای آزادسازی خلاقیت خود پیدا میکند. در حالی که در بازی ویدیویی بیشتر از طریق شایعات و پوسترهای CDC درباره بیماری همهگیر میآموزیم، سریال HBO از تصاویری از همهگیری کنونی ما برای ایجاد ترس استفاده میکند. دکترهایی که درباره خطر انقراض جمعی قارچ سرچماقی بحث میکنند.
بررسی اولین بیمار، که همچنان در ذهنم حک شده است. ماسکها. ماسکهای زیاد. در برخی مواقع، آخرین بازمانده از ما احساس میشود که اولین سریال فیلمنامهای است که بهطور معناداری به ویروس کرونا میپردازد و سردرگمی و ترس مارس ۲۰۲۰ را در یک قسمت آغازین خیرهکننده و آتشین بازتاب میدهد.
پس از اینکه تراژدی در روز آغاز همهگیری برای جول رخ میدهد، ۲۰ سال به جلو میرویم و او در بین جامعهای از بازماندگان، جایی در حوالی بوستون زندگی میکند. جول درگیر کارهای یک گروه شورشی به نام «فایرفلای» میشود که از او میخواهند دختری جوان به نام الی (بلا رمزی) را از سراسر کشور که توسط قارچ سرچماقی تسخیر شده است، قاچاق کند.
ارتباط بین پاسکال و رمزی داستان را تقویت میکند و این دو به سفری میروند که در آن، چشمانداز آخرالزمانی ناتی داگ به طرز قانعکنندهای به تصویر کشیده شده است. در دوردست، آسمانخراشهای فرو ریخته را میبینیم که مانند کتابهایی روی یکدیگر تکیه دادهاند. در اطراف آنها؟ تقریباً هر گوشه و کناری با هاگها و قارچها زنده است، یک یادآوری بصری تلخ از جهانی فروپاشیده. به جز چند لحظه بداههپردازی خوب، «آخرین بازمانده از ما» از همان پیچ و خمهای داستانی نسخه اصلی ۲۰۱۳ پیروی میکند؛ برای طرفداران بازی، مثل تماشای یک بازبینی تقویتشده است و برای تازهواردها، وسوسهای جدید برای هر هفته.
طرفداران سرسخت بازی ویدیویی احتمالاً میپرسند که آیا سریال آخرین بازمانده از ما حتی به نصف بیرحمی نسخه پلیاستیشن خود نزدیک است یا خیر. برای کسانی که با بازی آشنا نیستند: سریال آخرین بازمانده از ما دیدگاه چندان خوشبینانهای نسبت به پایان تمدن ندارد. بیشتر اوقات، بازی تلاش میکند نشان دهد که همه ما قادر به تبدیل شدن به چیزی هستیم که قسم میخوریم نیستیم. جول را میتوان قهرمان دانست، البته اگر قبول کنید که او نوعی قاتل زنجیرهای است. همین امر در مورد تقریباً همه افرادی که در این دنیا با آنها روبرو میشوید صدق میکند. سریال آخرین بازمانده از ما همواره به نظر میرسد که میخواهد بگوید پایان جهان هر یک از ما را به افراط میرساند، اگر خوششانس باشیم، بهترین ویژگیهایمان را.
این دیدگاه در مقایسه با سایر فرهنگهای رایج کاملاً تکاندهنده به نظر میرسد، بهویژه با توجه به اینکه دنیای سینمایی مارول با شوخطبعی از بحران از دست دادن نیمی از جمعیت خود عبور میکند. در دنیای مارول، بازماندگان به گروههای حمایتی میروند! سعی دارند زندگی خود را به درستی ادامه دهند! وقتی همه بازمیگردند، به آسمان نگاه میکنند تا ناجی بعدیشان را ببینند. سریال آخرین بازمانده از ما به شما میگوید که نه تنها آن ناجی دروغگو است، بلکه اگر به او نگاه کنی، تبرش را بر سرت میزند.
سریال آخرین بازمانده از ما این حس را بهخوبی منتقل میکند، حسی که تقریباً در کد بازی حک شده است. اگر بازی ویدیویی به شما کابوس داده، آماده باشید که در شبهای یکشنبه این زمستان خواب به چشمتان نیاید. و اگر بازی کورسویی از امید برای سیاره در حال سوختن ما ارائه میداد؟ خوب، داستان شگفتانگیز نیک آفرمن و موری بارتلت که باید بهطور جدی در بحث بهترین اپیزودهای تلویزیون در خاطرهها مطرح شود، شاید شما را با این احساس ترک کند که همه چیز درست خواهد شد.3Esquire – The Last of Us is 2024’s First Great TV Show
منابع
- 1
- 2
- 3