از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

آیا موفقیت «میان‌ستاره‌ای» در سینماها آغازگر یک روند جدید خواهد بود؟ ۱۲ فیلم که شایسته بازنمایش‌اند

دسته‌بندی: فیلم و سریال
زمان مطالعه: 1 دقیقه

به خطر تکرار حرف‌های نیکول کیدمن: همه ما احساسی را که تماشای یک فیلم در سینما میان مخاطبان ایجاد می‌کند، می‌شناسیم. اما وقتی برای دیدن نسخه بازنمایش‌شده «میان‌ستاره‌ای» رفتم، احساسی جدید به سراغم آمد. در سالن IMAX سینمای AMC لینکلن اسکوئر، ساعت ۲:۴۵ بعدازظهر روز جمعه، برای تماشای فیلمی ۱۰ ساله نشسته بودم، و با کمال تعجب دیدم که این سالن عظیم، با صندلی‌های شیب‌دار که تنها سینمای واقعی IMAX در منهتن است، کاملاً پر شده است.

این آغاز دومین آخر هفته نمایش این فیلم بود. (آخر هفته گذشته، فیلم ۴.۶ میلیون دلار در ۱۶۵ سالن فروخت.) و قبل از اینکه فیلم شروع شود، حس کردم همه ما در سالن به شکلی عمیق متحد شده‌ایم تا دوباره «میان‌ستاره‌ای» را تجربه کنیم. البته بودند کسانی که هرگز آن را ندیده بودند، اما این در اصل تجدیدحیات فیلم حماسی فضایی-اقلیمی-احساسی کریستوفر نولان بود که در سال ۲۰۱۴ ساخته شده بود. وقتی به آن پرده بزرگ نگاه می‌کردیم، دوباره با حس کنجکاوی، کشف و هیجان سینمایی همراه شدم.

اکران دوباره اینتراستلار بعد از ۱۰ سال

باید اعتراف کنم که هرگز از طرفداران بزرگ «میان‌ستاره‌ای» نبوده‌ام. حالا که برای بار دوم آن را دیده‌ام، هنوز هم نیستم. این فیلم یک بلاک‌باستر عجیب است: با تکنیکی بی‌نظیر و چشم‌گیر که حس حضور در فضا را القا می‌کند (و این تجربه با IMAX به شکوه بیشتری رسیده است)، اما داستانی دارد که در ۲ ساعت و ۴۹ دقیقه، مدام پیچ و تاب می‌خورد، انگار که نولان همان لحظه آن را می‌نوشته است. البته در پایان همه چیز به هم متصل می‌شود، اما همچنان ترکیبی از «واو!» و جنبه‌های عجیب‌وغریب باقی می‌ماند.

فیلم‌نامه کار مشترک کریستوفر نولان و برادرش جاناتان نولان است، اما حس می‌شود گویی این فیلم همکاری‌ای میان استیون هاوکینگ و ام. نایت شیامالان بوده است.

بخش‌هایی از فیلم مرا تحت تأثیر قرار داد و شگفت‌زده کرد، در بخش‌هایی احساس شرم کردم و در کل هرگز نتوانستم کاملاً آن را بپذیرم. متأسفم، اما تناقضی بنیادی وجود دارد در اینکه فیلم علمی-تخیلی «خلاقانه‌ای» بسازید که این‌قدر وابسته به «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» باشد، از ارگ‌های موسیقی گرفته تا کرم‌چاله‌ها و مضمون تولد دوباره بشریت. اما هدفم شکایت کردن نیست. می‌خواهم بگویم که با وجود همه ایرادهایی که گرفتم، دیدن دوباره «میان‌ستاره‌ای» در پرده بزرگ واقعاً لذت‌بخش بود. مثل یک ماجراجویی بود، سفری به گذشته (هرچند تنها یک دهه)، و خوشحال شدم که متوجه شدم دیگران نیز همین حس را داشتند.

این موضوع مرا به این پرسش رساند: اگر فیلمی که به‌نظر من اصلاً شاهکار نولان نیست می‌تواند چنین موفقیتی در بازنمایش داشته باشد، چه فیلم‌های دیگری شایسته بازنمایش سینمایی هستند؟ می‌دانم که نولان از آن دسته فیلم‌سازانی است که استودیوها می‌خواهند برای او احترام قائل شوند، و خیلی‌ها مثل او نیستند. هیچ‌کس ادعا نمی‌کند که بازنمایش یک فیلم قرار است فروش میلیاردی داشته باشد.

بااین‌حال، فکر می‌کنم این لحظه‌ای است که انتخاب‌های هوشمندانه در بازنمایش می‌تواند تماشاگران را به سینما بکشاند و هدفی بالاتر را دنبال کند. وقتی برای دیدن فیلمی به سینما می‌روید که فیلم جدید نیست، این تقریباً تعریفی از اشتیاق به سینماست. و همین اشتیاق چیزی است که تماشاگران باید دوباره به آن یادآوری شوند.

بازنمایش فیلم‌ها در سینماهای چندمنظوره

چرا که نه؟ قبلاً هم این کار انجام شده است. اما شاید باید این کار را با برنامه‌ریزی‌های جدید و هوشمندانه انجام دهیم. برای شروع، اینجا ۱۲ فیلمی است که دوست دارم دوباره در یک سالن سینما و همراه با جمعیتی از تماشاگران ببینم. یا به‌عبارت دیگر: آیا ترجیح می‌دهید ۱۷ دلار بپردازید تا یکی از این فیلم‌ها را ببینید یا «موربیوس و کراون: جوخه شرورهای مرد عنکبوتی»؟

«گلادیاتور» (۲۰۰۰)

قسمت دوم «گلادیاتور»، ساخته ریدلی اسکات، با وجود اینکه به اندازه نسخه اصلی برجسته نیست، نشان داد که همچنان مخاطبان برای فیلمی از این مجموعه وجود دارند. پس چرا نسخه اصلی را بازنمایش ندهیم؟ فیلمی که در آن راسل کرو تصویری کاریزماتیک و کامل از مردانگی غیرسمی خلق کرده است.

«پالپ فیکشن» (۱۹۹۴)

همچنان بزرگ‌ترین فیلم کوئنتین تارانتینو است و همچنان برای دیدن روی پرده بزرگ التماس می‌کند، جایی که می‌تواند دوباره جایگاهش را به‌عنوان انفجاری افسانه‌ای از خطر و شادی بازپس گیرد.

«جاذبه» (۲۰۱۳)

ساده‌تر از «میان‌ستاره‌ای» است و سه برابر بهتر. وقتی آن را در سینما می‌بینید، تقریباً با عظمت کهکشانی و ریتم ضدجاذبه‌اش یکی می‌شوید، چه برسد به ساندرابولاک — در بهترین اجرای خود به‌عنوان فضانوردی که در کیهان رها شده است.

«باشگاه مشت‌زنی» (۱۹۹۹)

اولین بار از این فیلم تعریف شد. چه تجربه‌ای خواهد بود که دوباره افسانه وحشیانه دیوید فینچر را از میان قبیله‌ای به نام تماشاگران تجربه کنیم.

«روح» (۱۹۹۰)

این فیلم همه‌چیز دارد: عشق، مرگ، سفال‌گری، هیجان ماورایی، و دمی مور، که با نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «جوهره» (The Substance) دوباره در خاطره‌ها زنده شد، در اوج دوران رمانتیک خود. و پاتریک سوویزی نیز قدرتی غیرقابل انکار بود. وقت آن است که به این ملودی بدون زنجیر بازگردیم.

«کازینو رویال» (۲۰۰۶)

حالا که دنیل کریگ از نقش جیمز باند خداحافظی کرده، چه بهتر که طرفداران باند تجربه‌ای دوباره از چیزی داشته باشند که شاید بزرگ‌ترین فیلم ۰۰۷ تاریخ باشد. به عقیده من، سری فیلم‌های کریگ به‌سرعت رنگ‌وبوی کلیشه‌های فرنچایزی پیدا کردند، اما اولین نقش‌آفرینی او یک شاهکار مستقل از روایت داستان است.

«ساقدوش‌ها» (۲۰۱۱)

هیچ ژانری مانند کمدی به حضور تماشاگران در سالن نیاز ندارد. و این طنز رمانتیک خنده‌دار کریستن ویگ و پل فیگ درباره دوستی‌های زنانه که زیر فشار ازدواج و اختلاف طبقاتی قرار گرفته، دقیقاً همان نوع از خنده‌های مسری است.

«کوکتل» (۱۹۸۸)

بله، جدی می‌گویم. به مدت ۴۰ سال، نام تام کروز و مخاطبان سینما دو روی یک سکه بوده‌اند. شاید بتوانید ۲۰ فیلم بهتر از تام کروز نام ببرید، اما شکوه «کوکتل» در بی‌گناهی آمیخته به فساد و بی‌پروایی شرم‌آور دهه ۸۰ نهفته است. آیا نوستالژی این فیلم که به شدت با حال‌وهوای آن دهه گره خورده، می‌تواند نسل جدیدی را جذب کند؟ بیایید امتحان کنیم.

«بلید» (۱۹۹۸)

جذابیت «بلید»، شکارچی خون‌آشام با سبک خاص، اکنون به اوج رسیده است، و تماشای برخی فیلم‌های کمیک‌بوکی که قبل از انقلاب مارول ساخته شدند، هیجان خاصی دارد. در نقش اصلی، وسلی اسنایپس با اقتدار خاص خود این نقش را زنده کرده است.

«محرمانه لس‌آنجلس» (۱۹۹۷)

وقتی فیلم جنایی پیچیده و معمایی کورتیس هنسون منتشر شد، کمتر کسی گای پیرس یا راسل کرو را می‌شناخت. آشنا بودن با آنها به‌عنوان دوستان قدیمی، لذت این تریلر تاریک درخشان را افزایش می‌دهد. فیلمی که زمانی غذای اصلی هالیوود بود و حالا مثل رمان‌های تولستوی به نظر می‌رسد. اما همچنان می‌تواند تماشاگران را مسحور خود کند.

«زولندر» (۲۰۰۱)

بازنمایش این فیلم اکنون می‌تواند مثل «نمایش ترسناک راکی» برای دوران نارسیسیسم اینستاگرامی باشد. این طنز مدگرایانه بن استیلر طرفداران خاص خود را دارد که باید برای دیدن آن بازگردند، اما شاید نسل جدیدی از علاقه‌مندان به «زولندر» هم به این فیلم بپیوندند.

«غریزه اصلی» (۱۹۹۲)

در سال ۱۹۹۲ هم نوعی احساس گناه نسبت به آن وجود داشت، و این دقیقاً همان چیزی است که این تریلر جنجالی و پر از هیجان درباره آن است رها کردن مسئولیت‌ها و تسلیم شدن به حیوان درونتان. وقت آن است که شارون استون دوباره به همه ما یادآوری کند که ستاره‌بودن در سینما یعنی چه.

نوشته اوئن گلیبرمن از ورایتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *