در فصل اول، اطلاعات زیادی درباره اسرار سیلو کشف شد، اما سوالات بیشتری همچنان بیپاسخ ماندهاند. خوشبختانه، جولیت نیکولز (ربکا فرگوسن) در سفری برای کشف حقایق است تا پاسخ این سوالات را برای ساکنان سیلو و بینندگان بیابد. فصل اول با خروج جولیت از سیلو به پایان رسید؛ او انتظار داشت که جهان خارج از سیلو سرسبز باشد، اما وقتی از سیلو خارج شد، منظرهای خشک و بیحاصل دید… و همچنین اشکالی دوردست از ورودیهای سیلوهای دیگری که در نزدیکی قرار داشتند.
بررسی قسمت ۲۰۱ سریال سیلو: «مهندس»
فصل دوم سریال سیلو با یک صحنه آغازین فوقالعاده تأثیرگذار شروع میشود که شاید یکی از بهترین بخشهای کل سریال تاکنون باشد: فلشبکی که یک شورش در سیلوی دیگری را نشان میدهد و سپس به حضور جولیت در همان سیلو، سالها بعد میپردازد.
این شورش به خودی خود جذاب است و نشان میدهد که چگونه کلانتر آن سیلو مردم را رهبری کرد تا به بخش فناوری (IT) حمله کنند و درهای سیلو را به دنیای بیرون باز کنند. او جمعیت سیلو را به سطح زمین هدایت کرد. اما دنیای بیرون یک بیابان سمی است. وقتی جولیت در زمان حال به این سیلو میرسد، اطراف آن را هزاران اسکلت پوسیده احاطه کردهاند. این اسکلتها زمین را در اطراف ورودی پوشاندهاند و حتی در ورودی سیلو را مسدود کردهاند، ظاهراً به این دلیل که مردم تلاش کرده بودند دوباره به داخل بازگردند.
این مقدمه بهشدت تکاندهنده است و تنها پیشدرآمدی برای اتفاقات پیش روست. پس از ورود به سیلو، لباس مخصوص جولیت شروع به تمام شدن اکسیژن میکند. او در ناامیدی، کلاهخود را میشکند و لباس را از تنش خارج میکند. اما اکنون با مشکلی جدید مواجه است: او دیگر نمیتواند به بیرون برود. جولیت در این سیلوی خالی، تاریک و پر از بقایای وحشتناک شورشی که آن را نابود کرده، گیر افتاده است.
قسمت «مهندس» کاملاً درباره جولیت است؛ ما حتی دیگر شخصیتهایی که در سیلوی اصلی او باقی ماندهاند را نمیبینیم. در عوض، شاهد تلاشهای جولیت هستیم که بار دیگر نقش یک مهندس را بر عهده میگیرد و با هوش خود مسئلههای مختلف را حل میکند تا به درب مهر و مومشده اتاق نظارتی برسد. این کار چندان آسان نیست، چرا که بخش فناوری (IT) ظاهراً پل دسترسی را طی شورش از بین برده است. بازی ربکا فرگوسن خیرهکننده است، بهویژه با توجه به اینکه دیالوگهای کمی دارد. اجرای او، ارزشهای تولیدی بالا و نویسندگی تیزبینانه، صحنههای مربوط به زمان حال را چنان جذاب کرده که نمیتوان از آنها چشم برداشت.
بخش دیگر «مهندس» به فلشبکهایی اختصاص دارد که نشان میدهد جولیت نوجوان (با بازی املی چایلد ویلیرز) چگونه برای اولینبار با شرلی جوان (آیدا بروک) دوست شد و چگونه اولین گامهایش را در مسیر تبدیل شدن به یک مهندس برداشت. این فلشبکها دو هدف را دنبال میکنند: اول، به بیننده فرصتی برای تنفس از صحنههای تقریباً بیصدایی میدهند که جولیت در حال تلاش برای عبور از پل به سمت بخش فناوری است. دوم، نشان میدهند که چگونه جولیت راهی را آغاز کرد که او را به یک بازمانده سرسخت تبدیل کرد؛ کسی که میتواند از هر شرایطی راهی برای نجات پیدا کند.
فلشبکها عالی هستند، و خوشحال شدم که ویلیرز را دوباره در نقش جولیت نوجوان دیدم. اما بیش از آن، بازگشت جولیت مسنتر با بازی فرگوسن به نقش یک مهندس برایم جذابتر بود. فصل اول سیلو بیشتر حول محور گمارده شدن جولیت به نقش کلانتر بود، شغلی که نه به آن علاقه داشت و نه مهارت کافی برایش داشت. اما مهندسی جایی است که جولیت واقعاً در آن میدرخشد، و این قسمت، که «مهندس» نام دارد، به شکلی برجسته این موضوع را به یادمان میآورد. این قسمت من را برای دیدن ماجراجوییهای پیش روی جولیت، حالا که در یک سیلوی خالی گیر افتاده، هیجانزدهتر کرد.
اما در پایان قسمت «مهندس»، متوجه میشویم که این داستان تماماً همان چیزی نیست که تصور میکردیم. زمانی که جولیت بالاخره موفق میشود از پل شکسته عبور کرده و به بخش فناوری (IT) سیلو برسد، صدای عجیب آهنگ “Moon River” او را به سمت درب یک خزانه میکشاند. این همان در اتاق نظارتی است که در فصل اول در سیلوی جولیت دیده بودیم.
وقتی جولیت سعی میکند دلیل پخش موسیقی را بفهمد، یک سوراخ دید کوچک روی در باز میشود و ما برای اولین بار نگاهی به شخصیت جدید سیلو با بازی استیو زان میاندازیم. خوانندگان کتاب او را با نام «سولو» میشناسند. در اینجا فقط چشمهای او را میبینیم، اما اجرای خاص و عجیبش تأثیرگذار است؛ او جولیت را تهدید میکند که اگر بخواهد وارد شود، او را خواهد کشت.
سیلو در اینجا داستان را متوقف میکند و ما را با سوالات بیشتری نسبت به شروع قسمت تنها میگذارد. قسمت «مهندس» با ۴۴ دقیقه زمان اجرا، بهطور مختصر و مؤثر روایت میشود، که در دورهای که سریالها بیشتر شبیه فیلمهای ۱۰ ساعته شدهاند و طول قسمتها گاهی بیش از یک ساعت میشود، تازگی دارد. اینکه سیلو به قسمتهای کوتاه و متمرکز پایبند است، برایم خوشایند است. از آنجا که این قسمت کاملاً روی جولیت تمرکز داشت، میتوان مطمئن بود که قسمتهای آینده با درگیر شدن دیگر شخصیتها حس متفاوتی خواهند داشت. «مهندس» کاملاً مرا دوباره به دنیای این سریال کشاند و اشتیاقم را برای ادامه آن بیشتر کرد، درست همانطور که یک افتتاحیه خوب باید باشد.
نکات جالب
- پلی که جولیت در پایان قسمت میسازد، همان پلی است که در فلشبک نشان داده شد و در شورش برای حمله به بخش فناوری از آن استفاده شد. همچنین، حرکت خلاقانه او در جابجا کردن آن قطعه سنگین فلزی با استفاده از بشکهها بهعنوان چرخ، بسیار جالب بود.
- فلشبکهای جولیت جوان احتمالاً زمانی را نشان میدهد که او تصمیم گرفت در بخش مهندسی در طبقات پایینی سیلوی خود زندگی کند. اگر یادتان باشد، او پس از خودکشی مادرش با پدرش اختلاف پیدا کرد و تا پایان فصل اول فکر میکرد او در مرگ مادرش دخالت داشته است. اما در نهایت متوجه شد که پدرش در آن ماجرا بیتقصیر بوده است.
- در این قسمت در فلشبکها نگاه کوتاهی به مارتا واکر (با بازی هریت والتر) میاندازیم. لهجه آمریکایی عجیب والتر در فصل اول کمی برایم آزاردهنده بود، اما در اینجا کمی بهتر به نظر میرسید.
نتیجهگیری
سیلو برگشته و با قدرت شروع کرده است! حتی با اینکه این قسمت سریع گذشت و فقط روی جولیت متمرکز بود، کیفیت آن چنان بالا بود که اصلاً جای خالی سایر شخصیتها حس نشد. مطمئنم که سریال به آنها نیز خواهد پرداخت و خوشحالم که یک هفته منتظر بمانم، چرا که این افتتاحیه بسیار لذتبخش بود و دیدن بازی فرگوسن واقعاً جذاب است. من او را در نقش لیدی جسیکا در «تلماسه» دوست داشتم، اما ممکن است نقش جولیت نیکولز بهترین نقش او تاکنون باشد. بازگشت به دنیای سیلو عالی است و برای دیدن ادامه ماجراها لحظهشماری میکنم.
نقدی از دنیل رومن از سایت وینترایزکامینگ