از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد «در دل آتش» قسمت آخر فصل ۲ سریال سیلو

دسته‌بندی: فیلم و سریال
زمان مطالعه: 1 دقیقه

در قسمت پایانی فصل دوم سریال سیلو، مکانیکی‌ها شورش را به جلو می‌برند. اینجا نگاهی می‌اندازیم به لحظات پرهرج‌ومرج و پرتنش این قسمت. مکانیکی‌ها و جولیت هر کدام مأموریت خود را در قسمت پایانی فصل دوم دنبال می‌کنند. بیایید ببینیم این قسمت چگونه در مقایسه با قسمت‌های دیگر عمل کرده است.

در تمام طول این فصل، شاهد بودیم که جولیت تلاش می‌کرد به سیلوی خودش برگردد. با این حال، در قسمت قبلی دیدیم که او به خاطر سولو ماند. نمی‌توانست او را تنها بگذارد، اما حالا به همکاری همه افراد این سیلو نیاز دارد. او باید به سیلوی خودش بازگردد.

قسمت آخر فصل دوم سریال سیلو

در سیلوی خودش، همه‌جا هرج‌ومرج به چشم می‌خورد. زمان شورش فرارسیده است، اما چه اتفاقی می‌افتد وقتی افراد در بخش مکانیکی دو هدف متفاوت داشته باشند؟ آیا همه‌چیز به آشوب کشیده خواهد شد چون برخی فکر می‌کنند دنیای بیرون امن است؟

فشاری برای خروج از سیلو در قسمت پایانی فصل دوم

درحالی‌که ناکس و شرلی نقشه خود و افرادشان را داشتند، به نظر می‌رسد فراموش کرده‌اند که عبارت «جولیت زنده است» برای بسیاری چه معنایی دارد. برای آن‌ها یعنی دنیای بیرون امن است، درست است؟ این چیزی است که بسیاری باور دارند.

به یاد بیاورید ویدیویی را که جولیت درست قبل از بیرون رفتنش به اشتراک گذاشت. برنارد توانست صفحه‌نمایش‌ها را خاموش کند، اما مردم دنیایی زیبا را دیدند. این مشکل پنهان کردن گذشته از مردم است. مشکل از اینجاست که ویدیوی یک دنیای زیبا روی صفحه‌نمایش‌ها وجود دارد. اگر دیگران در این‌باره چیزی می‌دانستند، می‌خواستند به بیرون بروند چون حقیقت را نمی‌دانستند آن‌ها می‌خواستند خودشان آن را ببینند.

این مسئله در قسمت قبلی مطرح شد و در قسمت پایانی فصل دوم ادامه پیدا کرد. به رهبری کندی، گروهی به وجود آمد که با تمایل به بیرون رفتن، امنیت کل سیلو را تهدید می‌کنند. و من نمی‌توانم حتی برای یک لحظه آن‌ها را بابت این باور سرزنش کنم. اگر من در آن سیلو گیر کرده بودم و جزو گروه ناکس و دیگران نبودم، احتمالاً من هم به امید اینکه چیزی بهتر در بیرون وجود داشته باشد، از کندی پیروی می‌کردم.

نقشه ناکس جواب می‌دهد، اما نه آن‌طور که انتظار می‌رفت

از همان ابتدا احساس می‌کردم که ناکس همه‌چیز را برنامه‌ریزی کرده است، اما قسمت پایانی فصل دوم سریال سیلو مدتی من را مردد کرد. اگر کسی باید پوکر بازی کند، آن فرد ناکس است! او همه‌چیز را حتی در داخل سلول پیش برد—و شرلی هم عملکرد خوبی داشت. از نگاهش به واکر کاملاً مشخص بود که او هم از آنچه ناکس می‌دانست باخبر بود.

خوشحالم که واکر فرصت پیدا کرد تا همه‌چیز را برای برنارد توضیح دهد. ما به آن لحظه‌ی «آها!» علیه برنارد نیاز داشتیم و باید می‌فهمیدیم که ناکس و واکر چگونه با هم ارتباط برقرار کردند. راستش، ابتدا فکر می‌کردم که ناکس واکر را مجبور کرده تا بدون اطلاع خودش آن‌ها را به تله بیندازد، اما در واقع واکر از ابتدا در جریان همه‌چیز بود.

همه‌چیز به علامت‌های دست مربوط می‌شود. جالب است که چگونه چیزهایی ممکن است فراموش شوند، اما هرگز کاملاً از بین نمی‌روند. واکر توضیح می‌دهد که افراد در بخش مکانیکی از علامت‌هایی با یک دست برای مکالمه استفاده می‌کردند، شبیه زبان اشاره (ASL). همین کاری بود که واکر و ناکس انجام می‌دادند، و برنارد نمی‌توانست چیزی ببیند چون پشت ناکس به دوربین بود، بنابراین نمی‌توانست حتی شک کند که چه خبر است.

از طرز صحبت کردن ناکس کاملاً مشخص بود که او دلیل واکر برای انجام همه‌چیز را درک کرده است. اما همچنین می‌دانستم که او می‌خواهد به واکر فرصتی برای انجام کار درست بدهد، و دقیقاً همین کار را هم انجام داد.

فقط مشکل این بود که نقشه به طور کامل جواب نداد. هیچ برنامه‌ای برای اتصال بمب به ژنراتور وجود نداشت. این کار خودکشی بود و ناکس و شرلی هرگز چنین اجازه‌ای نمی‌دادند. در عوض، نقشه این بود که پله‌ها را منفجر کنند تا رفت‌وآمد بین طبقات تقریباً غیرممکن شود. البته، بالاخره آن‌ها راه‌حلی پیدا خواهند کرد، همان‌طور که جولیت در سیلو ۱۷ پیدا کرد، اما این نقشه به آن‌ها زمان می‌داد.

مشکل اینجا بود که بمب تایمر نداشت. دیدن فداکاری پدر جولیت و دادن ساعت او به هنک بسیار دلخراش بود. اصلاً انتظار چنین چیزی را نداشتم تا لحظه‌ای که اتفاق افتاد. ما به یک مرگ بزرگ در این قسمت نیاز داشتیم، اما راستش فکر می‌کردم این مرگ برای هنک خواهد بود. این صحنه غمی دیگر به زندگی جولیت اضافه می‌کند وقتی که برگردد. پدرش در حالی مرد که می‌دانست دخترش زنده است، و این چیزی است که اهمیت دارد.

برنارد همه‌چیز را در قسمت پایانی فصل دوم سیلو رها می‌کند

با انفجار پله‌ها، همه‌چیز برای برنارد تغییر کرد. او فهمید که در حال جنگیدن در یک نبرد شکست‌خورده است. به جای اینکه توسط افراد اطرافش از بین برود، تصمیم گرفت به بیرون برود. او لباسی را که می‌دانیم تمام رؤسای بخش IT در سیلوها دارند برداشت و به سمت در حرکت کرد. در حالی که مردم او را زیر سؤال بردند، اما واقعاً کسی جلوی او را نگرفت. فکر می‌کنم این نشان می‌دهد که مردم در آن سیلو هیچ اهمیتی به او نمی‌دادند.

او می‌داند که دنیای بیرون سمی است و نمی‌تواند برای مدت طولانی زنده بماند. پس چرا بیرون رفت؟ به نظر من، این نشان‌دهنده شخصیت بزدل اوست. او نمی‌خواهد با مردم و کارهایی که انجام داده روبه‌رو شود، و نمی‌خواهد با هر مجازاتی که صاحب آن صدا برایش در نظر دارد، مواجه شود. او می‌خواهد با شرایط خودش از بین برود.

با این حال، کمی برای برنارد احساس دلسوزی دارم. او تلاش کرد تا سیلو را نجات دهد، چون تصویر بزرگ‌تر را می‌دید. اما این همان مشکل یک رژیم کمونیستی است. این نوع حکومت منجر به اعمال زور و حکومت با مشت آهنین می‌شود، و این یعنی افرادی که در پایین هستند در نهایت مقاومت می‌کنند. ما این را همیشه در سریال‌هایی مثل The Society و حتی The 100 می‌بینیم. مردم بالاخره علیه قدرت بالا شورش می‌کنند چون احساس می‌کنند به آن‌ها دروغ گفته شده است.

با این حال، اوضاع مطابق میل برنارد پیش نمی‌رود. پایان‌بندی شبیه کتاب است، اما من این روش را برای پایان کار برنارد ترجیح می‌دهم چون اعتمادبه‌نفس و آرامش او تا لحظه آخر مشخص بود. او همیشه دنبال‌کنندگانی داشت چون خوب می‌توانست با کلمات بازی کند.

جولیت راه بازگشت به سیلو ۱۸ را پیدا می‌کند

البته، لازم بود که قسمت پایانی فصل دوم سیلو با بازگشت جولیت به سیلو ۱۸ تمام شود. این کار چندان آسان نبود، چون هنوز سؤالات زیادی درباره سیلو ۱۷ و شورشی که اتفاق افتاد باقی مانده بود. همان‌طور که مشخص شد، لباس مخصوص رئیس IT پر از سوراخ بود. بنابراین، در میان تمام این شورش‌ها، شب‌پره‌ها هنوز زنده بودند!

سولو به خانه قدیمی‌اش بازگشت و کمی بیشتر درباره والدینش یاد گرفتیم. فرصتی پیش آمد تا بفهمیم چگونه او درون انبار گرفتار شد و چرا اجازه نداشت آنجا را ترک کند.

به خاطر سن کمش و اینکه زمان زیادی گذشته بود، تعجبی نداشت که سولو همه‌چیز را درباره رویدادهای منتهی به شورش به یاد نمی‌آورد. حتی به عنوان یک نوجوان یا شاید کودک، احتمالاً توجه زیادی به صحبت‌های والدینش نداشت. با این حال، برخی کلمات خاص برایش ماندگار بودند.

نگهبان ایمنی چیست؟

با کمی فکر کردن و یادآوری آخرین روز با والدینش، سولو متوجه شد که این موضوع به لوله‌ها مربوط می‌شود. جولیت باید خیلی سریع عمل کند اگر می‌خواهد سیلوی خود را نجات دهد. شورش و سرنگونی برنارد اهمیتی ندارد وقتی که لوله‌ها هنوز سالم هستند. آن صدا می‌تواند گاز را وارد سیلو کند و همه را از بین ببرد.

مادر سولو موفق شده بود نگهبان ایمنی را در سیلوی ۱۷ از کار بیندازد، و به همین دلیل بود که برخی افراد زنده ماندند. او می‌داند که باید کجا برود، و با توجه به اینکه همه سیلوها به یک شکل ساخته شده‌اند، امیدی برای جولیت وجود دارد.

سخنرانی او برای بچه‌ها عالی بود. او دقیقاً همان چیزی را گفت که من فکر می‌کردم. بس کنید از دعوا و سرزنش یکدیگر و شروع کنید به سرزنش دلیل واقعی این وضعیت: کسی که سیلوها را ساخته است. مسئله‌ای بسیار بزرگ‌تر در میان است. و این پیام بسیار به دنیای امروز مربوط می‌شود. ما دوست داریم به خاطر گرایش‌های سیاسی مختلف با یکدیگر بحث کنیم، اما مشکلات خیلی بزرگ‌تر از جناح راست یا چپ هستند. وقت آن رسیده که از بحث کردن دست برداریم و به مسئله اصلی توجه کنیم.

بازگشت جولیت به سیلو

قسمت آخر فصل دوم سریال سیلو
جولیت به سیلوی شماره ۱۸ باز می‌گردد

با این کار، جولیت می‌تواند برود. او قول نمی‌دهد که برگردد، اما کاملاً مشخص است که اگر بتواند، دوست دارد برگردد. به نظر من، این نشانه واضحی است که ما دوباره سولو و بچه‌ها را خواهیم دید، اما اول از همه، جولیت باید زنده بماند.

او توانست به سیلوی خود برگردد، اما فقط به این دلیل که برنارد در حال بیرون آمدن بود. ابتدا برنارد قصد دارد به او شلیک کند، اما مشخص است که نمی‌خواهد این کار را انجام دهد. او فقط احساس ناامیدی می‌کند. او می‌خواهد فرار کند. با این حال، شانسی برای این کار نخواهد داشت. وقتی جولیت می‌بیند که در سیلو در حال بسته شدن است، به داخل می‌دود و برنارد در نهایت دوباره در همان اتاق گرفتار می‌شود و تلاش می‌کند جلوی او را بگیرد.

او به جولیت هشدار می‌دهد که در آتش خواهد سوخت، اما حالا هر دو در داخل گرفتار شده‌اند در حالی که آتش شعله‌ور می‌شود. مشخص است که موضوع بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است که دیگران فکر می‌کنند.

کامیل سیمز، رئیس بعدی بخش IT می‌شود

قسمت آخر فصل دوم سریال سیلو
کامیل سیمز رئیس IT سیلو می‌شود

به نظر می‌رسد که کمیل سیمز به زودی همه‌چیز را خواهد فهمید. وقتی همسرش او و پسرشان را به انبار برد، صدا به وضوح اعلام کرد که فقط کمیل اجازه ورود دارد.

این اتفاق در حالی رخ داد که لوکاس ظاهراً از همه‌چیز ناامید شده بود، به‌خصوص پس از فهمیدن درباره تونل در پایین سیلوها. قدرت آن صدا کاملاً مشهود است. باید منتظر فصل سوم بمانیم تا بیشتر درباره این موضوع بفهمیم.

این بخش داستان از کتاب‌ها تغییر کرده است. کمیل و خانواده سیمز جزئی از داستان هیوه هاوی بودند که من به یاد دارم، بنابراین دیدن واکنش کامیل به این‌که همه‌چیز را می‌فهمد، هیجان‌انگیز خواهد بود. آیا او در کنار شورش باقی می‌ماند، یا شبیه برنارد می‌شود و تلاش می‌کند نظم را برقرار کند؟

فکر می‌کنم این موضوع به بازگشت جولیت به داخل سیلو بستگی دارد. آیا او از آتش جان سالم به در برده است؟

پایان‌بندی زمینه‌ساز داستان کتاب دوم برای فصل سوم سریال سیلو

وقتی دیدم که سه‌گانه Wool در حال اقتباس است، یکی از سوالاتم این بود که چطور کتاب دوم اقتباس می‌شود. کتاب دوم بیشتر درباره سیلوی ۱۸ یا داستان جولیت نیست، بلکه بر گذشته و نحوه ایجاد سیلوها تمرکز دارد.

از پایان‌بندی فصل دوم سیلو کاملاً مشخص است که بخشی از آن داستان را خواهیم دید. نشانه‌هایی از یک تاریخ جایگزین وجود دارد؛ جایی که به نظر می‌رسد رسوایی واترگیت رخ نداده است و نوعی بمب رادیواکتیو در نیواورلئان منفجر شده. مردم هنگام ورود به بارها و رستوران‌ها از نظر آلودگی رادیواکتیو بررسی می‌شوند.

اگر درباره آن نگهدارنده PEZ کنجکاو بودید، این موضوع در لحظات پایانی مطرح می‌شود. سناتور آن را در پایان به یک خبرنگار داد. حالا سوال این است که چطور این وسیله در سیلوی ۱۸ سر از آنجا درآورد؟ این سوال مهمی برای فصل سوم سیلو خواهد بود، به همراه این‌که چه مقدار از داستان کتاب Shift را خواهیم دید.

من از این پایان‌بندی لذت بردم، زیرا به‌وضوح نشان می‌دهد که برنامه‌های بیشتری در راه است. می‌دانیم که دو فصل دیگر در کار خواهد بود، و نویسندگان کاملاً روی این موضوع حساب کرده بودند. ما به پاسخ‌هایی درباره وضعیت سیلوها نیاز داریم، و باید این پاسخ‌ها به ما نشان داده شوند، نه این‌که فقط تعریف شوند. بنابراین دیدن این‌که چطور همه‌چیز پیش می‌رود، جالب خواهد بود.

نقدی از الکساندریا اینگهم از سایت شواسناب

  1. به نظر حمله ای توسط ایران شکل گرفته.سیلو ها پناهگاه هایی بودن که مردم اونجا پناه داده شدن.
    چند نسل زیر زمین زندگی کردن و دولت امریکا این مساله رو از مردم پنهان کرده. خروج از سیو به دلیل اینکه اون آدمها هیچگاه درذفضای روی زمین زندگی نکردن باعث مرگشون میشه(مث سریال۱۰۰) و از طرفی دولت امریکا نمیخواد این آدمها از سیلو ها بیرون بیان چون باعث رسوایی میشه و باید جوابگو باشه. به همین دلیل سیلوهایی که در اونها شورش میشه رو قتل و عام میکنه تا مدرکی باقی نمونه

  2. یه سوال من تا قسمت اخر دیدم ولی حرفی از ایران و دخالتش تو این سریال نبود… نمیدونم سانسور شده بود،!! میشه لطفا توضیح بدید دخالت ایران به چه صورت به تصویر کشیده شده؟؟

  3. فقط مونده بود ایران کره زمینو نابود کنه
    دارن خودشونو میکشن این آمریکاییا ایرانو بد جلوه بدن
    تو همه فیلماشون تروریستیم
    الانم نابود گر کره زمین
    شورشو درآوردن واقعا

  4. چرا انفجار و نابودی هسته ای به ایران ربط پیدا کرده؟ ایا در کتاب هم مقصر نابودی زمین ایرانه

    1. اون ملاقات در شهر واشنگتن بود. اون مرد هم نماینده کنگره از طرف جورجیا بود. اونجا چنین چیزی ادعا میشه معلوم نیست. دو فصل از سریال باقی مانده و قطعا به این سوال در این قسمت پاسخ داده نمیشه و ممکنه انحرافی باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *