این وضعیت برای برنارد (تیم رابینز) خوشایند نیست، زیرا او میداند (به دلایلی که هنوز توضیح داده نشده) اگر ژولیت آنقدر زنده مانده باشد که به سیلوی بعدی برسد، اجساد صدها نفری را که پس از شورشی ویرانگر کشته شدهاند، خواهد دید. این همان نتیجهای است که او بیش از هر چیز از وقوع آن برای سیلوی خودش میترسد و به همین دلیل به شدت مراقب است که همه چیز تحت کنترل باشد. اما وقتی برای مشورت در مورد نادرترین حالت ممکن (یعنی وقتی کسی که به بیرون میرود، دوربین را تمیز نمیکند) به کتابچه راهنما مراجعه میکند، کتاب دستورالعملها فقط یک پاسخ دارد: «برای جنگ آماده شوید.»
در اینجا قاضی میدوز وارد میشود، کسی که وزن و اقتدار لازم را دارد، چیزی که برنارد فاقد آن است. هر دوی آنها میدانند تنها دلیلی که ژولیت توانسته تا عبور از تپه زنده بماند، کیفیت بالای نوار چسبها بوده و میدانند که به زودی بقیه افراد سیلو نیز همین نتیجهگیری را خواهند کرد. بنابراین، برنارد تصمیم میگیرد با حمایت میدوز یک سخنرانی ارائه دهد و ژولیت را به عنوان یک قهرمان معرفی کند، چون (تقریباً درست است) او قبول کرده که «نوع جدیدی از نوار را که توسط تکنسینهای درخشان ما ساخته شده آزمایش کند… اولین گام رو به جلو در دوران ما!» (که البته این چندان درست نیست.)
تیم رابینز مثل همیشه عملکردی چربزبانانه و موذیانه در نقش برنارد ارائه میدهد، چه در صحنههای عمومی و چه در لحظات خصوصی با میدوز. اما این تانیا مودی است که بیشترین جذابیت را دارد. شخصیت قاضی میدوز در طول این قسمت همچنان تا حدی مرموز باقی میماند، اما شخصیت و دردهای او بیشتر آشکار میشوند.
میبینیم که میدوز مشروبات الکلی خود را دور میریزد، که نشان میدهد احتمالاً پیش از فرار ژولیت، زندگی او در نوعی مهگرفتگی ناشی از نوشیدن الکل سپری میشده است. همچنین متوجه میشویم که او در اتاق خود برخی اشیای عتیقه دارد، از جمله نسخههایی از بیوولف و جادوگر شهر آز. او و برنارد آشکارا درباره دنیای پیش از سیلوها و دنیای کنونی اطلاعات بیشتری نسبت به دیگران دارند، و این دانش هر کدام از آنها را به شیوهای متفاوت تحت تأثیر قرار داده است. برای برنارد، این دانش راهی برای دستیابی به قدرت بوده است. اما برای میدوز؟ سنگینی تمام رازهایش او را به شدت تحت فشار قرار داده است.
یکی از تمهای مورد علاقه من در سریال سیلو ایده وجود دو مجموعه قوانین حاکم بر این مکان است. یکی مجموعه قوانین رسمی که به نام میثاق شناخته میشود، و دیگری دههها دانش جمعشده و غیررسمی است که چگونگی دور زدن میثاق را نشان میدهد. میدوز چهره عمومی میثاق است، اما حتی او هم میداند که طبیعت انسانی را نمیتوان تنها با قوانین کنترل کرد. باید اجازه داد مردم حداقل فکر کنند که تا حدی اختیار و آزادی دارند.
به همین دلیل، او از اینکه میبیند برنارد چطور یک شورشی مثل ژولیت را بهطور ماهرانه در طرح کلی سیلو ادغام میکند، بدون اینکه قدرت نمادین میدوز (که مردم همچنان نیاز دارند حس کنند) را تضعیف کند، هم متعجب و هم کمی تحت تأثیر قرار میگیرد. برنارد حتی دو منتقد ساختگی استخدام میکند تا این توهم را ایجاد کند که همه در سیلو صدایی دارند و اینکه آنها در نهایت تصمیم گرفتهاند نظم را حفظ کنند.
قسمت «فرمان» از نظر داستانی کمی سبک به نظر میرسد، و هر زمان که این سریال وارد صدور دستورات توسط شخصیتها میشود، ممکن است کمی خشک و رسمی جلوه کند. (هرچند که رابینز بازیگر بسیار بااستعدادی است، اما حتی برای او هم سخت است که کاملاً یک سخنرانی شامل عبارتی مثل «تکنسینهای درخشان لباس» را باورپذیر ارائه دهد.)
با این حال، این قسمت چیزهای زیادی برای فکر کردن ارائه میدهد، از جمله عنوان سنگین و چندلایه آن. «فرمان» تا حدی به انضباط، ساختار و قوانین مقدس سیلو اشاره دارد. چیزی که معاون ارشد قانونمدار، بیلینگز (با بازی چینازا اوچه)، از آن گلایه میکند وقتی میشنود برنارد میخواهد بخشی کلیدی از میثاق را کنار بگذارد و نیروی انتظامی را به بازوی قوه قضاییه تبدیل کند. اما در این قسمت، دو لحظه وجود دارد که افراد بهطور مشخص میپرسند: «این یک فرمان است؟» پس از اینکه به انجام کاری ملزم میشوند. این تمایز اهمیت دارد. یک دستور، انتخاب شخصی را از بین میبرد و به شخص مقابل این امکان را میدهد که بهنوعی احساس کند تحت اعتراض عمل کرده است.
یکی از این دستورات توسط واکر (هریت والتر) صادر میشود، که پس از فرار ژولیت عصبی است و میداند که با وجود حرفهای برنارد، بیشتر مردم در طبقات پایین میدانند که نوار چسب ژولیت جدید نبوده و اینکه واکر به او کمک کرده تا به آن دسترسی پیدا کند. وقتی مردم شروع به جمع شدن و صحبت درباره یک انقلاب میکنند، واکر دستور میدهد که به سر کار خود بازگردند، پیش از آنکه چیزی فاجعهبار رخ دهد. و بعدتر، وقتی که شعارهای دیواری «JL» (به معنی «ژولیت زنده است») در اطراف سیلو ظاهر میشود، واکر یک جلسه مخفی شورشیان را پیدا میکند و با عصبانیت میگوید: «هیچکدام از شما برای این کار ساخته نشدهاید.»
واکر میفهمد که روشهای زیرکانه او برای تضعیف قدرت، فقط تا حدی جواب میدهند، زیرا کسانی که در رأس قدرت هستند، هم سلاح دارند و هم اراده برای سرکوب هرگونه شورش آشکار. او از شورشیان میپرسد که هدفشان چیست. وقتی میگویند: «ما پاسخ میخواهیم» واکر میگوید: «پاسخها را نخواهید گرفت.» وقتی میگویند: «پس میجنگیم» واکر پاسخ میدهد: «آنها برای این آماده هستند»
اما شورشیان نکته دیگری مطرح میکنند که برای واکر رد کردنش سختتر است: «شاید برخی از معاونان و نیروهای مسلح هم تصمیم بگیرند که حقیقت را بخواهند.»
و این ما را به قاضی میدوز بازمیگرداند، یکی از افرادی که در سیلو پاسخهایی دارد اما ممکن است آماده اقدام بیشتری باشد. با الهام از کتاب مورد علاقهاش، او از برنارد میخواهد مقداری از آن نوار باکیفیت برایش فراهم کند تا بتواند مانند جادوگر شهر آز «پرواز کند و برود». میدوز میخواهد به بیرون برود؛ آیا او آماده ماجراجویی است یا صرفاً از زندگی همراه با دستورات و دروغها خسته شده؟ به هر حال، با بازی تانیا مودی، دیدن این مسیر قطعاً جذاب خواهد بود.
طبقات پایین سیلو
این هفته یک خط داستانی فرعی کوچک درباره ناکس (با بازی شین مکری) وجود دارد که همچنان با پیامدهای لو دادن ژولیت دستوپنجه نرم میکند؛ کاری که در جامعه بسته و صمیمی طبقات پایین یک اشتباه بزرگ محسوب میشود. او تلاش میکند انتخاب خود را بهعنوان یک مسئله عملی توضیح دهد: جلوگیری از ورود قانون به زندگی همه افراد در سطوح پایین، که اغلب در صدها روش کوچک میثاق را دور میزنند. اما در خلوت، او مطمئن میشود که به یک دوست قدیمی در کارگاه ریختهگری هشدار دهد که اگر شورشیها درخواست ساخت سلاح داشتند، آن را نپذیرد. (سپس، او درخواست دومی را که خارج از صفحه اتفاق میافتد، مطرح میکند. معمایی جدید!)
این هفته برای رابرت سیمز (با بازی کامن) چندان خوب پیش نمیرود. او بالاخره بهطور مستقیم درخواست میکند که به عنوان جانشین برنارد کار کند، اما به او گفته میشود که در موقعیت فعلیاش بهعنوان نیروی ترسناک و منفور بخش قضایی، «خیلی ارزشمند» است. اما یک نکته جالب وجود دارد: رد شدن درخواست سیمز باعث میشود که او شروع به زیر سؤال بردن کند که میدوز و برنارد دقیقاً در بخش فناوری اطلاعات (IT) قبل از اینکه او قاضی شود، چه میکردهاند.
وقتی قاضی میدوز اعلام کرد که هر خانوار پنج کوپن برای جشن گرفتن دستاورد «نوار جدید» دریافت میکند، این موضوع باعث شد به این فکر کنم که چقدر دوست دارم درباره اقتصاد و فرهنگ سیلو در تمام سطوح مختلف آن بیشتر بدانم. تاکنون بیشتر فقط نگاهی گذرا به محلههای سطح بالا، با رستورانهای شیکشان، و طبقات پایین با دستفروشان خیابانیاش، داشتهایم. من میخواهم بیشتر بدانم! مثلاً چطور آبجو درست میکنند؟ بعد از کار چطور خودشان را سرگرم میکنند؟ شاید بگویید این موضوع کمی نردی است، اما گاهی در مورد سیلو، دوست دارم اکشن کمتر و وقتگذرانی بیشتری ببینم!
نقدی از نوئل مورای از سایت ولچر