از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد سریال «کبوترهای سیاه» (Black Doves)

دسته‌بندی: نقد و بررسی
زمان مطالعه: 1 دقیقه

همان‌طور که از دهه‌ها نمایش داستان‌های جاسوسی می‌دانیم، جاسوسی مستلزم سطح عمیقی از دورویی است. به همین دلیل، کسانی که وارد این حرفه می‌شوند، در حفظ روابط با دیگران دچار مشکل می‌شوند. با این حال، انسان‌ها با هر سطحی از هوش احساسی نیاز به همراهی دارند، حتی اگر این نیاز به ضررشان تمام شود.

در تریلر جاسوسی بریتانیایی «کبوترهای سیاه» از نتفلیکس که توسط جو بارتون خلق شده است، مخاطبان با هلن وب (با بازی فوق‌العاده کیرا نایتلی) آشنا می‌شوند؛ همسر وزیر دفاع بریتانیا و مادری که دو فرزند کوچک دارد و زندگی‌اش به ظاهر بی‌عیب و نقص به نظر می‌رسد. اما چیزی فراتر از ظاهر در مورد هلن وجود دارد. او در طول یک دهه گذشته برای «کبوترهای سیاه» کار کرده است، یک سازمان جاسوسی مخفی که اسرار دولت بریتانیا را به بالاترین پیشنهاددهنده می‌فروشد.

کبوترهای سیاه

هلن برای حفظ عملیات خود سخت تلاش کرده است، اما یک رابطه نامشروع او را به شبکه‌ای پیچیده از توطئه‌ها و مخفی‌کاری‌ها که چندین دولت و سازمان را درگیر می‌کند، سوق می‌دهد. این سریال پیچیده، یک تریلر جذاب، تأثیرگذار و سرگیجه‌آور است که حول محور دوستی و ارتباط انسانی می‌چرخد.

«کبوترهای سیاه» داستانش را در روزهای منتهی به کریسمس در لندن آغاز می‌کند. هلن در خانه مشغول مدیریت دوقلوهایش برای شرکت در مهمانی سالانه دفتر شوهرش والاس (با بازی اندرو بوچان) است. همه چیز در ابتدا شاد و دلنشین به نظر می‌رسد، تا زمانی که زنی مو خاکستری به زوج نزدیک می‌شود. مخاطبان متوجه می‌شوند که این زن خانم رید (با بازی سارا لانکاشایر، از «هپی ولی» و بسیاری آثار دیگر)، رهبر قوی و بی‌رحم «کبوترهای سیاه» است.

در راهرو بیرون از فضای شاد مهمانی، خانم رید به هلن اطلاع می‌دهد که معشوقش، جیسون (با بازی اندرو کوجی)، کشته شده است. اگرچه غم و اندوه در چهره هلن مشهود است، او به سرعت آن را پنهان می‌کند و به خانم رید اطمینان می‌دهد که جیسون هیچ اطلاعاتی از کارهای او نداشته است. اما این اطلاعات به‌سادگی کنار گذاشته نمی‌شود. هلن به زنی تبدیل می‌شود که وسواس پیدا کردن قاتل جیسون و انگیزه‌اش را دارد.

کیرا نایتلی در کبوترهای سیاه
هلن وارد رابطه‌ای می‌شود که ممکن است هویت مخفی او را به خطر بیندازد،

با مشاهده وضعیت خطرناک جاسوس برترش، خانم رید سام (با بازی بن ویشاو)، یک آدمکش و دوست قدیمی هلن را، پس از یک وقفه طولانی، به لندن فرا می‌خواند و از او می‌خواهد که از هلن و سازمان محافظت کند.

از نظر لحن، «کبوترهای سیاه» خود را از اکثر تریلرهای جاسوسی متمایز می‌کند. با پس‌زمینه‌ای از لندن برفی، چراغ‌های کریسمس و موسیقی تعطیلات، این سریال لحظات طنز را در میان صحنه‌های پرتنش و پرهیجان خود جای داده است. علاوه بر این لحظات شاد، سریال با ارائه نگاهی به گذشته شخصیت‌ها، مخاطب را مجذوب خود می‌کند. قسمت دوم، با عنوان «کبوتر سیاه کوچک»، در سال ۲۰۱۴ آغاز می‌شود.

در این قسمت بخش‌هایی از هویت واقعی هلن فاش می‌شود، از جمله اینکه چگونه خانم رید او را تحت حمایت خود گرفت و چگونه والاس به هدف او تبدیل شد. همچنین مخاطبان متوجه می‌شوند چرا سام از «کبوترهای سیاه» جدا شد تا به یک آدمکش تبدیل شود و چگونه دوستی او با هلن شکل گرفت.

در قسمت سوم، با عنوان «شب در راه است»، فلش‌بکی به سال ۲۰۱۷ نمایش داده می‌شود. در صحنه‌ای به‌شدت احساسی و تأثیرگذار، سام در میانه یک تیراندازی خونین و غیرمنتظره در آپارتمان‌شان، شریک زندگی پریشان و آسیب‌دیده‌اش، مایکل (با بازی اوماری داگلاس) را به مکان امنی هدایت می‌کند. در حالی که گلوله‌ها اطرافشان می‌چرخند، سام مجبور می‌شود حرفه واقعی خود را برای مایکل فاش کند.

در این میان، لطافت و عشق سام به معشوقش کاملاً واضح است، در حالی که مایکل با حالتی لرزان برای محافظت، به پشت سام چنگ زده است. این سکانس تأثیرات روانی این حرفه‌های پرریسک را نشان می‌دهد و در عین حال توضیح می‌دهد چرا کارهایی مانند جاسوسی برای افرادی مثل هلن و سام این‌قدر جذاب است.

در حالی که بازی‌ها و ریتم سریال در سطح بالایی قرار دارند، شبکه پیچیده‌ای که در مرکز «کبوترهای سیاه» قرار دارد، تا پایان فصل با قسمت «در سرمای میانه زمستان» بسیار گیج‌کننده می‌شود. شاید یک نمودار بصری می‌توانست کمک کند تا این حجم از سرنخ‌ها، شخصیت‌های مهم و سازمان‌ها بهتر درک شوند. اوضاع آن‌قدر پیچیده می‌شود که مخاطبان بدون شک زمان زیادی را صرف بازگشت به عقب و سرهم کردن قطعات می‌کنند تا ارتباط‌ها را به‌درستی متوجه شوند.

با این حال، در میان پیچ‌وخم‌های رمزآلود داستان، رابطه عمیق میان هلن و سام روایت را در مسیر نگه می‌دارد. این دو نفر تخصص‌های کاملاً متفاوتی دارند، اما اعتماد و پیوندی که در طول سال‌ها شکل گرفته است، به آن‌ها اجازه می‌دهد که برای یکدیگر مانند لنگر باشند. سام و هلن به‌ندرت آسیب‌پذیری خود را نشان می‌دهند، اما همیشه می‌توانند از طریق یک نگاه یا اشاره ساده با هم ارتباط برقرار کنند.

با وجود پیچیدگی بیش‌ازحد در مسیر داستان، «کبوتر سیاه» همچنان جذاب و هیجان‌انگیز است. در سریال اسلحه، انفجار و آدم‌ربایی وجود دارد، اما در قلب داستان، میل هلن به این است که به‌عنوان خود واقعی‌اش دیده شود، نه ماسکی که به‌دقت برای خود ساخته است. در حالی که برخی از افشاگری‌های سریال قابل‌پیش‌بینی هستند، برخی دیگر بیننده را عمیقاً شوکه می‌کنند. این نقاط اوج داستان بدون شک روایت را برای یک فصل دوم به همان اندازه شدید و پرتنش باز می‌کنند (نتفلیکس قبلاً سریال را برای فصل دوم تمدید کرده است) و در این فصل جدید مخاطرات حتی بیشتر خواهد بود. در نهایت، همه سرنخ‌های باز را نمی‌توان به‌سادگی جمع‌بندی و تمام کرد.

نقدی از آراماید تینوبو از سایت ورایتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *