از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقدهایی از فصل اول سریال سیلو (Silo)

دسته‌بندی: نقد و بررسی
زمان مطالعه: 2 دقیقه

سریال سیلو، اقتباسی از رمان‌های پرفروش هیو هاوی، به‌طور خاص به بررسی یک دنیای دیستوپیایی زیرزمینی می‌پردازد که در آن انسان‌ها برای بقا در یک سیلوی چند طبقه و خودکفا زندگی می‌کنند. داستان در آینده‌ای نزدیک روایت می‌شود و بر روی مشکلاتی که این جامعه با آن مواجه است، از جمله سرکوب حقیقت و تاریخ، تمرکز دارد. هر قسمت به تدریج تنش‌ها و پیچیدگی‌های بیشتری را به تصویر می‌کشد و بینندگان را با خود به سفری در عمق تاریکی و رازهای نهفته در این سیلو می‌برد.

سریال سیلو توسط اپل تی‌وی پلاس تولید شده و در فصل اول آن بازیگران برجسته‌ای همچون ربکا فرگوسن و دیوید اویلوو نقش‌آفرینی می‌کنند , سازنده آن گراهام یوست است. با دقت و توجه به جزئیات، سازندگان به خلق فضایی می‌پردازند که هم معمارانه و هم عاطفی است و در عین حال نگاهی عمیق به روابط انسانی و چالش‌های اخلاقی می‌اندازد.

ربکا فرگوسن در سریال سیلو

سریال سیلو (Silo) در فصل اول خود نه‌تنها داستانی جذاب و سرگرم‌کننده ارائه می‌دهد، بلکه به نقد مسائل اجتماعی و انسانی نیز می‌پردازد. با بهره‌گیری از طراحی صحنه و جلوه‌های ویژه فوق‌العاده، این سریال فضایی بی‌نظیر و تأثیرگذار خلق کرده است که مخاطبان را مجذوب خود می‌کند. از این رو، سیلو به عنوان یک اثر هنری مهم در دنیای تلویزیون معاصر مطرح می‌شود و از همان ابتدا نظر بینندگان  و منتقدان را به خود جلب می‌کند.

در این مطلب سه نقد خواندنی از فصل اول سریال سیلو را برای شما جمع‌آوری کردیم که در ادامه می‌توانید آنها را بخوانید. طبیعتاً این نقدها بخش‌هایی از داستان را هم بازگو می‌کنند از این رو پیشنهاد می‌کنیم پیش از مطالعه این نقدها حتما فصل اول سیلو را تماشا کنید.

نقد فصل اول سریال سیلو، این درامای غنی و دیستوپیایی واقعاً هیجان‌انگیز است

نقدی از لوسی منگان از سایت گاردین

اقتباس اپل تی‌وی پلاس از رمانی درباره تمدنی زیرزمینی و پساآخرالزمانی، داستانی فوق‌العاده ارائه می‌دهد. دنیایی را به دقت می‌سازد، و تأثیر بسیاری می‌گذارد.

سیلو، اقتباس ده قسمتی اپل تی‌وی پلاس از اولین کتاب سه‌گانه پرفروش هیو هاوی با همین نام، برای افرادی که از فضاهای بسته می‌ترسند، مناسب نیست. جهان‌سازی این سریال به شدت دقیق است و دنیایی که به تصویر می‌کشد تقریباً کاملاً زیرزمینی است. آخرین چند هزار نفری که در زمانی نامشخص (اما احتمالاً نه چندان دور) در آینده زنده مانده‌اند، در سیلویی چند‌طبقه و خود‌کفا زندانی شده‌اند تا زمانی که سیاره از واقعه‌ای سمی که آن را غیرقابل سکونت کرده بود، بهبود یابد.

CGI در سریال سیلو
بسیاری از صحنه‌های سریال با استفاده از تکنیک CGI ساخته شده است

هیچ‌کس نمی‌داند چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد، همانطور که نمی‌دانند چه کسی سیلو را ساخته است، زیرا شورشی در گذشته تاریخشان را پاک کرده است. طراحان صحنه و مبتکران CGI به خلق محیطی پرداخته‌اند که ترکیبی از معماری شوروی و استیم‌پانک قرون وسطایی است و طراحی بخش‌های مختلف سیلو، از مزارع هیدروپونیک گرفته تا مراکز پزشکی، آن را به گونه‌ای ساخته که گویی خود سیلو یکی از شخصیت‌های داستان است.

داستان به همان اندازه هیجان‌انگیز است و با هر صحنه پیچیده‌تر می‌شود و حتی تا آخرین لحظه متوقف نمی‌شود (فصل دومی نیز از قبل تأیید شده است، که کاملاً منطقی به نظر می‌رسد) و همچنین همان حس فشار و خفقان را القا می‌کند.

در ابتدا با کلانتر بکر (با بازی دیوید اویلوو) آشنا می‌شویم؛ مردی که همراه با شهردار روث (با بازی جرالدین جیمز) مسئول حفظ صلح و ثبات سیلو است. او تصمیم خود را برای رفتن به خارج از سیلو اعلام می‌کند. طبق قوانین آنها، زمانی که این کلمات گفته شود، دیگر نمی‌توان آنها را بازپس گرفت و فرد گوینده به زندگی در خارج از سیلو محکوم می‌شود. بر اساس تصاویری که از سطح زمین به مردم نشان داده می‌شود، این به معنای مرگ حتمی است. قوانینی که برای حفاظت آنها توسط بنیان‌گذاران وضع شده بود، توسط دپارتمان قضایی بسیار قدرتمند و استاسی‌مانند اجرا می‌شود.

سپس به سه سال قبل بازمی‌گردیم، زمانی که بکر خوشبختانه با همسرش، آلیسون (با بازی رشیدا جونز) زندگی می‌کرد. آنها به تازگی اجازه پیدا کرده بودند تا برای بچه‌دار شدن تلاش کنند، زیرا کنترل جمعیت برای بقای دنیای بسته بسیار مهم است. اما زمانی که آلیسون به یک … خب، جنبش زیرزمینی(؟) یک گروه توهمی از نظریه‌پردازان توطئه(؟) جذب می‌شود، اوضاع به هم می‌ریزد و حس اورولی رشد می‌کند.

وقتی یک برنامه‌نویس یک تکه یادگاری از فناوری دوران گذشته را به او نشان می‌دهد که نشان می‌دهد به مردم دروغ گفته می‌شود، او دست به اقدامی شدید می‌زند که در نهایت الهام‌بخش همسرش می‌شود. این نشان‌دهنده دقت و پیچیدگی سیلو و همچنین بازی‌های عالی جونز و اویلوو است که جدایی و فداکاری‌های آنها واقعاً به نظر می‌رسد که برای هر دوی آنها هزینه‌ای واقعی دارد. هر زمان که به نظر می‌رسد داستان در مسیر یک هیجان توطئه‌آمیز یا روایت پر پیچ و خم قرار گرفته، بکرها شما را دوباره به داخل می‌کشانند و صحنه‌های پایانی‌شان واقعاً تأثیرگذار است.

پس از آن همه سرمایه‌گذاری احساسی، تغییری شگفت‌آور پس از قسمت اول رخ می‌دهد و داستان به سمت جولیت (با بازی ربکا فرگوسن)، مهندسی که مسئول کوره‌ای است که کل سیلو به آن وابسته است، می‌چرخد. ما از طریق فلاش‌بک‌های غیرمزاحم یاد می‌گیریم که چگونه او به زیر سوال بردن فرمانروایان پرداخته است. چرا «یادگارها» هستند؟ چرا صحبت کردن درباره گذشته جرم است؟ همانطور که او سرنخ‌هایی را که دیگران برایش گذاشته‌اند دنبال می‌کند، شبکه‌ای از پیچیدگی‌ها به تدریج گسترده‌تر می‌شود، بدون اینکه رشته اصلی داستان گم شود.

کسانی که هنوز تحت تأثیر سریال لاست هستند، نیازی به ترس از فروپاشی داستان و نارضایتی ندارند. همچنین این سریال قلب خود را از دست نمی‌دهد. داستان‌های فردی به تدریج تکمیل می‌شوند و تاریخ‌های گسترده‌تر به آرامی از دل خاک بیرون کشیده می‌شوند – شاید این روند برای برخی بیش از حد آهسته باشد، اما کسانی که با آن همراه می‌مانند، احتمالاً احساس رضایت کامل خواهند کرد. و کسانی که عاشق درام‌های دیستوپیایی با جزئیات و غنای زیاد هستند، قطعاً در طول مسیر لذت خواهند برد.

سیلو را می‌توان از زوایای مختلفی تعبیر کرد. این سریال نقدی بر سیستم طبقاتی است (افرادی که در طبقات پایین زندگی و کار می‌کنند، همانطور که هشدار داده بودم، لحن خاص خود را دارد، مورد تحقیر کسانی قرار می‌گیرند که در سطوح بالاتر زندگی می‌کنند، با وجود اینکه مهارت‌های آنها برای بقای همگان حیاتی است) و همچنین مطالعه‌ای در زمینه پاک کردن تاریخ و این که چه کسی تاریخ را می‌نویسد و بازنویسی می‌کند.

همچنین درباره مزایا و معایب رقابتی حقیقت و زندگی در انکار، چه برای فرد و چه برای جامعه، است. اما پیش از همه اینها، این یک داستان فوق‌العاده ساخته شده است که هم به خوبی کلیشه‌های کلاسیک و پایان‌های معلق را پذیرفته و هم به ظرافت‌های شخصیت‌پردازی و پاداش‌های دیرهنگام توجه می‌کند. آماده شوید و به درون این دنیای دیستوپیایی فرو روید.1The Guardian – Silo review – this rich dystopian drama is absolutely thrilling

سیلو یک داستان معمایی در شهری کوچک است که در پایان جهان رخ می‌دهد

نقدی از اندرو وبستر از سایت ورج

جدیدترین سریال علمی-تخیلی اپل تی‌وی پلاس فراتر از یک درام دیگر پساآخرالزمانی است.

بر اساس تریلرها و تصاویر، به‌راحتی می‌توان سیلو را به‌عنوان یک داستان پساآخرالزمانی دیگر که غم‌انگیز و خاکستری است و بازماندگان انسان در یک سیلوی زیرزمینی برای فرار از دنیای سمی بیرون پناه گرفته‌اند، قضاوت کرد. ممکن است آن را با «بازی‌های گرسنگی» یا «واگرا» اشتباه بگیرید. اما اگر فضای آن را کنار بگذاریم، سیلو شباهت چندانی به دیگر آثار این ژانر ندارد. در واقع بیشتر شبیه یک معمای قتل در یک شهر کوچک است که به طور اتفاقی در دوران پس از پایان دنیا اتفاق می‌افتد.

سیلو که بر اساس رمان‌های هم‌نام نوشته «هیو هاوی» ساخته شده، در آینده‌ای نامشخص جریان دارد که به‌نظر می‌رسد سیاره نابود شده است. انسان‌های بازمانده در سیلوی بزرگی که از دنیای سمی بیرون مهر و موم شده، زندگی می‌کنند. داستان ۱۴۰ سال پس از آنکه سیلو خانه دائمی ۱۰,۰۰۰ انسان شده آغاز می‌شود.

در قلب داستان چند معمای مهم وجود دارد. یکی از آن‌ها این است که به دلایلی که در ابتدا مشخص نیست، تمام تاریخ بشر از بین رفته است. مردم داخل سیلو تقریباً هیچ‌چیزی درباره گذشته نمی‌دانند. این شامل همه چیز می‌شود، از فرهنگ (یکی از شخصیت‌های اصلی ژولیت است که توسط ربکا فرگوسن بازی می‌شود، و هیچ‌کس به‌نظر نمی‌داند نام او از کجا آمده) تا طبیعت (ساکنان شب‌ها ستاره‌ها را در آسمان می‌بینند، اما نمی‌دانند آن‌ها واقعاً چه هستند). اشیای باقیمانده از دوران قبل از سیلو خطرناک و غیرقانونی محسوب می‌شوند، حتی چیزی به‌سادگی یک دیسپنسر.

این ما را به معمای دیگری می‌برد: واقعاً بیرون چه خبر است؟ از آنجایی که هیچ‌کس از سیلو خارج نمی‌شود چون باور دارند که هوا سمی است، واقعیت بیرون نامشخص است. ساکنان می‌توانند از طریق یک صفحه بزرگ در کافه‌تریا منظره بیرون را ببینند که یک صحنه پسا‌آخرالزمانی را نشان می‌دهد: خرابه‌های فروریخته، ویرانی‌های پراکنده و هیچ‌چیزی که زنده به‌نظر برسد. اگر کسی بخواهد بیرون برود، اجازه داده می‌شود اما هرگز نمی‌تواند به سیلو بازگردد، بنابراین این تصمیم معادل با حکم مرگ است. (به آن‌ها هم گفته می‌شود که اگر دلشان خواست، دوربین بیرون را تمیز کنند که به نظر می‌رسد همه این کار را می‌کنند.)

کلانتر و ژولیت در سریال سیلو
کلانتر به واسطه یک قتل به ژولیت که یک مکانیک است نزدیک می‌شود.

این‌ها همه سوالات وجودی بزرگی هستند. و سریال به‌خوبی آن‌ها را در سطح انسانی کاوش می‌کند. سیلو اساساً شبیه یک شهر کوچک است: شهردار و کلانتر دارد، یک بازار و مزرعه دارد و همه یک شغل دارند تا زندگی را سرپا نگه دارند. داستان از جایی شروع می‌شود که کلانتر هولستون (با بازی دیوید اویلوو) و همسرش آلیسون (راشیدا جونز) مجوز بچه‌دار شدن می‌گیرند و سال بعد را برای باردار شدن تلاش می‌کنند. در طول آن سال اتفاقات زیادی می‌افتد و به‌مرور زمان، آلیسون شروع به پرسیدن سوالاتی در مورد باورهای حاکم بر سیلو می‌کند و این شک‌ها بر همسرش هم تأثیر می‌گذارد. سرانجام، او با ژولیت آشنا می‌شود، مکانیکی سخت‌گیر که روی ژنراتور پایین سیلو کار می‌کند، دستگاهی حیاتی برای ادامه حیات.

بدون اینکه داستان را خراب کنم، کسی کشته می‌شود و در حین تلاش برای کشف حقیقت، آن‌ها به معماهای بزرگ‌تری درباره سیلو و دنیای اطرافش کشیده می‌شوند و تحقیقات هولستون و ژولیت را به هم نزدیک می‌کند.

سریال به‌خوبی توانسته بین این دو بخش داستان تعادل برقرار کند. در بیشتر موارد، داستان متمرکز و منطقی پیش می‌رود؛ شخصیت‌ها با رفتن از خانه‌ای به خانه دیگر و پرسیدن سوالاتی تحقیق می‌کنند، و همه داستان‌های بزرگ‌تر مستقیماً با شخصیت‌ها و گذشته‌هایشان مرتبط هستند. از جمله یک رئیس امنیتی سایه‌دار (با بازی کامن) و رئیس فناوری اطلاعات (تیم رابینز) که هر دو به وضوح چیزهای بیشتری از حقیقت می‌دانند اما آن‌ها را فاش نمی‌کنند. سیلو در طول ۱۰ قسمت به‌تدریج خود را آشکار می‌کند و در بیشتر این مدت من را در حال حدس زدن نگه داشت.

با این حال، برخی از فاش‌سازی‌ها بسیار واضح هستند، اما عمدتاً به‌عنوان راهی برای انحراف از حقیقت واقعی عمل می‌کنند. چیزهایی که از ابتدا به راحتی می‌توان حدس زد، آن‌قدر مهم نیستند یا حداقل به شکلی که انتظارش را دارید مهم نیستند. تا پایان، دیدگاه من نسبت به کل داستان تغییر کرده بود.

همچنین باید طراحی صحنه را تحسین کنم. تونلی بتنی در زمین ممکن است جذاب‌ترین مکان به‌نظر نرسد، اما سیلوی سریال احساس یک مکان واقعی و زنده را به مخاطب منتقل می‌کند. دفترها و خانه‌ها با رنگ‌های مختلف نقاشی شده‌اند تا حس انسانی به آن‌ها بدهند، و از آنجایی که عکس‌ها در سیلو وجود ندارند، همه نقاشی‌های زیبایی از خانواده‌هایشان دارند. همه چیز کهنه و استفاده‌شده به‌نظر می‌رسد، که منطقی است چون مکان بیش از یک قرن قدمت دارد، اما کثیف و چرکین به‌نظر نمی‌رسد مثل بسیاری از نمایش‌ها و فیلم‌های مشابه. این جلوه‌های بصری کمک زیادی به فروش این مکان به‌عنوان یک محل واقعی کرده است. همچنین، سیلو مانند دیگر سریال‌های اپل نظیر «جداسازی» و «سلام فردا»، دارای کامپیوترها و گجت‌های رتریوفیوچریستیک شگفت‌انگیزی است.

فصل اول سریال سیلو در استفاده از یک محیط تکراری برای روایت داستانی کلاسیک‌تر، غافلگیرکننده است. شبیه «بازی‌های گرسنگی» به‌نظر می‌رسد اما چیزی نزدیک‌تر به «فارگو» است. همچنین همه چیز را تا پایان جواب نمی‌دهد، در واقع معما تا زمان اتمام فینال عجیب‌تر می‌شود. خوشبختانه اپل به‌طور کلی مایل است به داستان‌های مرموز عجیب زمان بدهد تا کامل شوند. به‌عنوان مثال، چهار فصل از «خدمتکار» را دیدیم. امیدوارم به همین اندازه زمان برای کشف راز دیسپنسر داشته باشیم!2The Verge – Silo is a small-town mystery set at the end of the world

سیلو، سریالی مخصوص طرفداران ژانر علمی‌تخیلی، با نقاط قوت و ضعف

نقدی از دایس جانستون از سایت اینورس

درباره سیلو، سریال جدید علمی‌تخیلی اپل تی‌وی پلاس، چیزهای زیادی می‌توان گفت. این سریال بر اساس کتاب‌های علمی‌تخیلی خودانتشار «پشم» نوشته «هیو هاوی» است که خود او نیز به‌عنوان تهیه‌کننده اجرایی حضور دارد. سرپرست این سریال «گراهام یوست» است که بیشتر به خاطر سریال مدرن وسترن «موجه» شناخته می‌شود. ستاره اصلی آن ربکا فرگوسن بازیگر فیلم «دره» است و شامل یک جمع بازیگری تمام‌ستاره می‌شود.

اما بهترین راه برای توصیف این سریال این است که بگوییم دقیقاً احساس خواندن یک کتاب علمی‌تخیلی جذاب را تکرار می‌کند. در تیزر سریال با افتخار گفته می‌شود:

ما نمی‌دانیم چرا اینجا هستیم. نمی‌دانیم چه کسی سیلو را ساخته یا چرا زیر زمین هستیم. تنها چیزی که می‌دانیم این است که دنیای بیرون از پناهگاه ما مرگ است.

این همان‌گونه از جمله‌های پایان‌دهنده‌ای است که می‌توانست به‌خوبی پشت یک کتاب محبوب در یک کتابفروشی دست‌دوم جای بگیرد و به‌خوبی لحن سریال را تنظیم می‌کند. اگر از طرفداران رسانه‌های پساآخرالزمانی مثل «فرار لوگان» یا «بیسکویت سبز» هستید، این سریال برای شماست. اما برای طرفداران عادی علمی‌تخیلی، ممکن است کمی چالش‌برانگیز باشد تا مجذوب این سریال شوند… اما تمام این تلاش‌ها در نهایت ارزش خود را نشان می‌دهد.

در این سریال، سیلو یک پناهگاه زیرزمینی است که جمعیت آن تحت مجموعه‌ای سخت از قوانین زندگی می‌کنند. برای کلانتر هولستون (دیوید اویلوو) و همسرش آلیسون (راشیدا جونز) مهم‌ترین این قوانین این است که همه زنان یک دستگاه جلوگیری از بارداری در بدن خود دارند و زوج‌ها باید برای برداشتن آن و تشکیل خانواده درخواست بدهند.

پلکان ترک سیلو
در سیلو هرکس که بخواهد می‌تواند سیلو را ترک کند، اما نمی‌تواند به سیلو بازگردد.

داستان خانواده هولستون بیشتر قسمت اول سریال را در بر می‌گیرد. به دلیل ساختار اصلی داستان که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است، هر قسمت احساس می‌شود که بخشی از دنیای سیلو است. قسمت اول یک معرفی عالی و کتاب‌درسی به جهان و داستان است که با سقوط هولستون آغاز می‌شود و سپس به گذشته فلاش‌بک می‌زند و نشان می‌دهد که چگونه همسرش را از دست داد. او چیزی دید که نباید می‌دید و شروع به پرسیدن سوالاتی کرد. او درخواست می‌کند تا سیلو را ترک کند و در لحظات پایانی قسمت اول کاری انجام می‌دهد که باعث می‌شود هولستون تمام باورهایش را دوباره زیر سوال ببرد.

فیلمنامه معمایی هیجان‌انگیز می‌توانست خسته‌کننده باشد اگر بازیگران تمام‌ستاره در آن حضور نداشتند. تیم رابینز و کامن در نقش نمایندگان بوروکراسی سیلو فوق‌العاده هستند، اما برجسته‌ترین بخش گروه بازیگرانی هستند که نقش جمعیت سیلو را بازی می‌کنند، از جمله شین مک‌رای، ایان گلن و هریت والتر، در حالی که ربکا فرگوسن با عزم و اراده شبیه به «بانو جسیکا» اما با مهارت‌های دستکاری ذهن شبیه به «بنت مارکو» در فیلم «کاندیدای منچوری» سریال را هدایت می‌کند.

این سریال حسی نوستالژیک دارد، در دنیای دیستوپیایی که عبارات «دوران قبل» و «بنیان‌گذاران» با جدیت به کار می‌رود. این نوع سریالی است که نگاهی به جهانی می‌اندازد که در آن علمی‌تخیلی فراتر از چهار فرنچایز بزرگ زمان خود است و داستان‌های اصیل شایسته توجه هستند.

با این حال، این یک نقطه‌ضعف به همان اندازه که نقطه‌قوت است. به‌دلیل سبک داستان‌گویی قدیمی، ریتم سریال هم قدیمی است. قسمت اول جذاب است، اما دوباره دیدن شخصیت‌های اصلی آن قسمت دشوار است، و در نتیجه، دوباره درگیر شدن با داستان اغلب سخت است. به‌ویژه در عصر استریمینگ، حفظ اهمیت و جذابیت در داستان ضروری است.

سیلو سریالی است مخصوص طرفداران علمی‌تخیلی و احتمالاً مخاطبان خود را در میان طرفداران دوآتشه «دره» پیدا می‌کند (و نه فقط به‌خاطر ستاره مشترک)، اما سرنوشت آن این نیست که به آثاری همچون «جداسازی» یا «چیزهای عجیب» بعدی تبدیل شود. به‌احتمال زیاد مسیر سریال‌هایی مانند «بنیاد» و «پیش‌بینی‌ها» را در پیش خواهد گرفت.

این به این معنا نیست که سریال سیلو لذت‌بخش نیست. ممکن است به‌خوبی به یک کلاسیک فرقه‌ای تبدیل شود، اما به اندازه سریال‌های معمولی شبکه‌های تلویزیونی قابل‌دسترس نیست. همان‌طور که یک رمان علمی‌تخیلی را برای همه خوانندگان نمی‌نویسید، چرا این اقتباس را به‌جز یک تریلر دیستوپیایی سخت و پیچیده تصور کنید؟

منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *